جدول جو
جدول جو

معنی کوبول

کوبول((کُ بُ))
از زبان های برنامه نویسی کامپیوتر
تصویری از کوبول
تصویر کوبول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کوبول

کوبال

کوبال
کوپال، گُرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، گُرزِه، دَبوس، لَخت، چُماق، سَرپاش، سَرکوبِه، عَمود، مِقمَعِه، گردن ستبر و بر و بازوی قوی
کوبال
فرهنگ فارسی عمید

کابول

کابول
رسن دام، (منتهی الارب)، دام، رسن شکارگیر، رسن شکارکن
لغت نامه دهخدا

کابول

کابول
دهی است میان طبریه و عکا، (منتهی الارب)، موضعی است در اشیر، (صحیفۀ یوشع 19:27) و همان کابول حالیه است که بمسافت ده میل به طرف جنوب شرقی عکا واقع است، (قاموس کتاب مقدس)، اسم مقاطعه ای است که سلیمان بحیرام داد، (سفر اول پادشاهان 9:10- 13) که دارای بیست شهر بود و آن در جلیل در شرق عکا واقع است و این لفظ در اصل عبرانی دارای معنی مخصوصی نمیباشد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

کورول

کورول
کرسی یا صندلی قضات درجه اول روم و به قول تیت لیو مورخ رومی، علامت سلطنت بود و رومیها آن را از مردم اتروسک اقتباس کرده بودند، (از ایران باستان ج 3 ص 2451)، رجوع به کورولیس شود
لغت نامه دهخدا

موبول

موبول
موبوله. زمین باران بزرگ قطره رسیده. (از ناظم الاطباء). و رجوع به موبوله شود
لغت نامه دهخدا

کوبل

کوبل
شکوفۀ درخت، گل نوشکفته،
بابونه، گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، اُقحُوان، بابونَج، بابونَک، تُفّاحُ الاَرض
کوبل
فرهنگ فارسی عمید

کبول

کبول
جَمعِ واژۀ کبل (ک َ / ک ِ) . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کبل شود
لغت نامه دهخدا