دهی از دهستان بالاگریوه که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است، این ده 100 تن سکنه دارد که از طایفۀکوگان هستند، قلعۀ خرابه ای به نام کوک کوهزار در این ده وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان بالاگریوه که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است، این ده 100 تن سکنه دارد که از طایفۀکوگان هستند، قلعۀ خرابه ای به نام کوک کوهزار در این ده وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان تفرش که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، از رستاق طبرش، (تاریخ قم ص 118 و 120) دهی از دهستان جعفرآباد فاروج که در بخش حومه شهرستان قوچان واقع است و 106 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان تفرش که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 120 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، از رستاق طبرش، (تاریخ قم ص 118 و 120) دهی از دهستان جعفرآباد فاروج که در بخش حومه شهرستان قوچان واقع است و 106 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ساز و برگ استادان گازر را گویند، (برهان)، دست افزاری است مر گازران را، (آنندراج)، دست افزار گازر، و در نسخۀ سروری به وزن چوگان به معنی ساز گازر آورده، (فرهنگ رشیدی)، دست افزاری باشد مر گازران را، (فرهنگ جهانگیری)، ساز و برگ گازرگر، (ناظم الاطباء)
ساز و برگ استادان گازر را گویند، (برهان)، دست افزاری است مر گازران را، (آنندراج)، دست افزار گازر، و در نسخۀ سروری به وزن چوگان به معنی ساز گازر آورده، (فرهنگ رشیدی)، دست افزاری باشد مر گازران را، (فرهنگ جهانگیری)، ساز و برگ گازرگر، (ناظم الاطباء)
کوشش و سعی و جهد کننده را گویند، (برهان) (آنندراج)، کوشش نماینده و جد و جهد کننده، (ناظم الاطباء) : از این سو از آن سو خروشان شدند به رزم اندرون سخت کوشان شدند، فردوسی، چرخ گردان بودبه هفت اقلیم جسم کوشان بود به پنج حواس، مسعودسعد، چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماند به کوشان پیل و کرگندن به جوشان شیر و اژدرها، شمعی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، ، در حال کوشیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، در حال کوشیدن، سعی کنان، (فرهنگ فارسی معین)
کوشش و سعی و جهد کننده را گویند، (برهان) (آنندراج)، کوشش نماینده و جد و جهد کننده، (ناظم الاطباء) : از این سو از آن سو خروشان شدند به رزم اندرون سخت کوشان شدند، فردوسی، چرخ گردان بودبه هفت اقلیم جسم کوشان بود به پنج حواس، مسعودسعد، چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماند به کوشان پیل و کرگندن به جوشان شیر و اژدرها، شمعی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، ، در حال کوشیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، در حال کوشیدن، سعی کنان، (فرهنگ فارسی معین)
کوبنده، در حال کوبیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر نیک محضر فرستاد کس در توبه کوبان که فریاد رس، سعدی، - کوبان کوبان، در حال کوبیدن و به شتاب درنوردیدن: از جور سپهر سبزه وار این دل کوبان کوبان به اسفرایین آمد، ؟ (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 143)، ، رقص کنان و پای کوبان: معشوقه خراباتی و مطرب باید تا نیم شبان زنان و کوبان آید، عنصری، - پای کوبان، رقص کنان، (ناظم الاطباء)، در حال پای کوبی و پای کوبیدن، و رجوع به همین کلمه ها شود
کوبنده، در حال کوبیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر نیک محضر فرستاد کس در توبه کوبان که فریاد رس، سعدی، - کوبان کوبان، در حال کوبیدن و به شتاب درنوردیدن: از جور سپهر سبزه وار این دل کوبان کوبان به اسفرایین آمد، ؟ (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 143)، ، رقص کنان و پای کوبان: معشوقه خراباتی و مطرب باید تا نیم شبان زنان و کوبان آید، عنصری، - پای کوبان، رقص کنان، (ناظم الاطباء)، در حال پای کوبی و پای کوبیدن، و رجوع به همین کلمه ها شود
نام یکی از شهرستان های یازده گانه استان نهم، این شهر محدود است از طرف شمال به مرز ایران و شوروی، از طرف خاور به شهرستان دره گز و از باختر به شهرستان مشهد، آب و هوای شهرستان قوچان بواسطۀ وجود ارتفاعات هزار مسجد و کوه آلاداغ و شاه جهان در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرداست و بواسطۀ ریزش برفهای زیاد اغلب راه های قراء وقصبات این شهر بسته میشود، روی هم رفته میتوان گفت شش ماه زمستان است و درنتیجۀ بارندگی های متوالی (برف و باران) چشمه سارهای متعدد و رودخانه های محلی فراوانی دارد که مورد استفادۀ اهالی است، قسمتهای کوهستانی عموماً چشمه سار و فقط در مناطق جلگه قنات حفر مینمایند، مناطق مختلفۀ قوچان عموماً کوهستانی است، فقط جلگۀ باریکی در اطراف رود خانه اترک تا انتهای بخش شیروان وجود دارد، قسمت عمده قرای بخش حومه و بخش شیروان در این جلگه واقعند، ارتفاعات شمال کوه هزارمسجد دنبالۀ همان رشته ارتفاعات اصلی البرز است که در منطقۀ قوچان از خاور گیفان تا گردنۀ اﷲاکبر کشیده شده و در گردنه به کوه اﷲاکبر معروف است و بطرف خاور امتداد پیدا می کند و یک رشتۀ دیگری در جنوب گپی کپکان تا شمال تبادکان امتداد دارد، این کوه در نقاط مختلفه به اسامی مخصوص، مانند: کورداغ، قره تپه، داش بلاغ، بیوک داغ و غیره نامیده میشود، ارتفاعات جنوبی دنبالۀ همان کوه آلاداغ که بطرف باختر کشیده شده، دنبالۀ آن به کوه بنیاکوه اتصال پیدا می کند، این کوه ها دارای دره ها و گدارهای متعدد است که راه های آن صعب العبور میباشد، رود خانه اترک که از خاور قوچان بطرف باختر جریان دارد قسمت عمده آبادیهای بخش حومه و بخش شیروان را مشروب میسازد و از باختر دهستان زیارت داخل منطقه بجنورد میشود و رودخانه های محلی دیگری وجود دارد که اسامی آنها قابل ذکر نیست، محصول عمده آن غلات دیمی و آبی، بنشن، ارزن و انواع میوه جات مخصوصاً انگور و کشمش بحد وفور است و چون طوایف چادرنشین در مناطق این شهرستان زیاد هستند، محصول دامی یعنی روغن، پشم و پنیر آن قابل توجه است، پنیر کرد قوچانی در استان نهم معروف است، ساکنین شهرستان از طوایف مختلفۀ زعفرانلو، پیچرانلو و میلانلو هستند، شهرستان قوچان از 3 بخش به نام حومه، باجگیران و شیروان تشکیل شده و دارای 434 آبادی بزرگ و کوچک است، مجموع ساکنین آن تا آخر سال 1328 در حدود 110925 نفر بوده است، راه شوسه که از دو طرف به مرز ایران و شوروی منتهی میشود یکی در باجگیران و دیگری در لطف آباد از این شهرستان عبور میکند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی از شهرستان های یازده گانه استان نهم، این شهر محدود است از طرف شمال به مرز ایران و شوروی، از طرف خاور به شهرستان دره گز و از باختر به شهرستان مشهد، آب و هوای شهرستان قوچان بواسطۀ وجود ارتفاعات هزار مسجد و کوه آلاداغ و شاه جهان در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرداست و بواسطۀ ریزش برفهای زیاد اغلب راه های قراء وقصبات این شهر بسته میشود، روی هم رفته میتوان گفت شش ماه زمستان است و درنتیجۀ بارندگی های متوالی (برف و باران) چشمه سارهای متعدد و رودخانه های محلی فراوانی دارد که مورد استفادۀ اهالی است، قسمتهای کوهستانی عموماً چشمه سار و فقط در مناطق جلگه قنات حفر مینمایند، مناطق مختلفۀ قوچان عموماً کوهستانی است، فقط جلگۀ باریکی در اطراف رود خانه اترک تا انتهای بخش شیروان وجود دارد، قسمت عمده قرای بخش حومه و بخش شیروان در این جلگه واقعند، ارتفاعات شمال کوه هزارمسجد دنبالۀ همان رشته ارتفاعات اصلی البرز است که در منطقۀ قوچان از خاور گیفان تا گردنۀ اﷲاکبر کشیده شده و در گردنه به کوه اﷲاکبر معروف است و بطرف خاور امتداد پیدا می کند و یک رشتۀ دیگری در جنوب گپی کپکان تا شمال تبادکان امتداد دارد، این کوه در نقاط مختلفه به اسامی مخصوص، مانند: کورداغ، قره تپه، داش بلاغ، بیوک داغ و غیره نامیده میشود، ارتفاعات جنوبی دنبالۀ همان کوه آلاداغ که بطرف باختر کشیده شده، دنبالۀ آن به کوه بنیاکوه اتصال پیدا می کند، این کوه ها دارای دره ها و گدارهای متعدد است که راه های آن صعب العبور میباشد، رود خانه اترک که از خاور قوچان بطرف باختر جریان دارد قسمت عمده آبادیهای بخش حومه و بخش شیروان را مشروب میسازد و از باختر دهستان زیارت داخل منطقه بجنورد میشود و رودخانه های محلی دیگری وجود دارد که اسامی آنها قابل ذکر نیست، محصول عمده آن غلات دیمی و آبی، بنشن، ارزن و انواع میوه جات مخصوصاً انگور و کشمش بحد وفور است و چون طوایف چادرنشین در مناطق این شهرستان زیاد هستند، محصول دامی یعنی روغن، پشم و پنیر آن قابل توجه است، پنیر کرد قوچانی در استان نهم معروف است، ساکنین شهرستان از طوایف مختلفۀ زعفرانلو، پیچرانلو و میلانلو هستند، شهرستان قوچان از 3 بخش به نام حومه، باجگیران و شیروان تشکیل شده و دارای 434 آبادی بزرگ و کوچک است، مجموع ساکنین آن تا آخر سال 1328 در حدود 110925 نفر بوده است، راه شوسه که از دو طرف به مرز ایران و شوروی منتهی میشود یکی در باجگیران و دیگری در لطف آباد از این شهرستان عبور میکند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، سکنۀ آن 187 تن. آب آن از رودخانه و قنات. محصول آن برنج، غلات، بادام، کشمش و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، سکنۀ آن 187 تن. آب آن از رودخانه و قنات. محصول آن برنج، غلات، بادام، کشمش و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران با 291 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه محلی شاهرود و محصول آنجا غلات، انگور، گردو، بنشن و شغل اهالی زراعت است، عده ای از سکنه برای تأمین معاش به تهران ومازندران میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، جمع واژۀ ودّ، (منتهی الارب)، رجوع به ’ود’ و ’ودید’ شود
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران با 291 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه محلی شاهرود و محصول آنجا غلات، انگور، گردو، بنشن و شغل اهالی زراعت است، عده ای از سکنه برای تأمین معاش به تهران ومازندران میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، جَمعِ واژۀ وَدّ، (منتهی الارب)، رجوع به ’ود’ و ’ودید’ شود
نام سلسله ای از شاهان که از نژاد یوه چی یا از اصل ’سکه ها’ بودند و اندکی پس از مرگ گوندفارس بر قندهار و پنجاب مستولی شدند، (حاشیۀ برهان چ معین ذیل کشان)، رجوع به کوشانیان، کشان یا کشان، کشانی یا کشانی و کشانیه یا کشانیّه شود
نام سلسله ای از شاهان که از نژاد یوه چی یا از اصل ’سکه ها’ بودند و اندکی پس از مرگ گوندفارس بر قندهار و پنجاب مستولی شدند، (حاشیۀ برهان چ معین ذیل کشان)، رجوع به کوشانیان، کَشان یا کُشان، کَشانی یا کُشانی و کُشانیه یا کُشانیّه شود
قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است: افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان. یا کوهان ثور. برآمدگی پشت گاو، پروین ثریا
قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است: افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان. یا کوهان ثور. برآمدگی پشت گاو، پروین ثریا
موسیقی دان خنیاگر: (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنک مردمان بی رامشگر شراب خوردندی. پس بفرمود تا بملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان) خواستند و کوسان (گوسان) بزبان پهلوی خنیاگر بود پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند
موسیقی دان خنیاگر: (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنک مردمان بی رامشگر شراب خوردندی. پس بفرمود تا بملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان) خواستند و کوسان (گوسان) بزبان پهلوی خنیاگر بود پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامد زن و مرد و لوریان که هنوز بجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهار پا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند