کوشش و سعی و جهد کننده را گویند، (برهان) (آنندراج)، کوشش نماینده و جد و جهد کننده، (ناظم الاطباء) : از این سو از آن سو خروشان شدند به رزم اندرون سخت کوشان شدند، فردوسی، چرخ گردان بودبه هفت اقلیم جسم کوشان بود به پنج حواس، مسعودسعد، چو باد از کوه و از دریاش راند بر هوا ماند به کوشان پیل و کرگندن به جوشان شیر و اژدرها، شمعی (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، ، در حال کوشیدن، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، در حال کوشیدن، سعی کنان، (فرهنگ فارسی معین)