- کوه
- غوزه و غلاف پنبه، غلاف خشخاش، کوکنار
معنی کوه - جستجوی لغت در جدول جو
- کوه
- هر بر آمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند
- کوه
- توده بزرگ و برآمده ای از زمین که دارای بلندی چشمگیر نسبت به زمین های پیرامون خود دارد و از تپه بلندتر است
- کوه ((کُ وَ))
- غلاف پنبه، غوزه پنبه، کوکنار (که غلاف خشخاش است)، پیله ابریشم
- کوه
- برآمدگی بزرگ در زمین که از خاک و سنگ فراوان تشکیل یافته و نسبت به زمین اطرافش بسیار بلند باشد
کوه آتش فشان: در علم زمین شناسی آتش فشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فروزینه که بدان آتش افروزند بگ (بخور) آنچه در آتش افکنند تابوی خوش برآید
ابهت، جلال، شوکت، عظمت
آبخوری چرمی، دولک دول کوچک، بنک جوش (بنک قهوه)، کشتی، آوند شیره کشی مشک خرد نیمه مشک، کوزه آبخوری جمع رکاء رکوات
خلاصه چیزی و پاره ای از مال که جهت تطهیر و پاکیزگی و نماز و برکت از مال خارج کنند
ترس و بیم، هراس و خوف، ترس ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل شان و شوکت و حشمت و بزرگی و جاه و جلال
گله، شکایت، مرض، بیماری
مشک کوچک، ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن
بزرگی و جلال، شوکت، حشمت، مهابت، هیبت
بندم، بن زبان، چاه زنخدان بندم، بن زبان، چاه زنخدان، درشت و بزرگ، سنگ ناهموار
در ترکیب بجای} نکوهنده {آید: بخیل نکوه گیتی نکوه: همه کارشاهان گیتی نکوه زرای وزیران پذیرد شکوه. (نظامی. گنجینه. 158) توضیح مرحوم وحید در صفحه مذکور ترکیب} گیتی نکوه {را بمعنی سرکوبی و چیرگی آورده اما بمعنی غلبه کننده بر گیتی است
ترس، بیم، هراس
نکوهیدن، نکوهنده، پسوند متصل به واژه به معنای سرزنش کننده مثلاً بخیل نکوه، گیتی نکوه
Glory, Splendor, Sumptuousness
слава , великолепие , роскошь
Ruhm, Pracht
слава , величність , розкіш
chwała, wspaniałość, przepych
荣耀 , 辉煌 , 奢华
glória, esplendor, suntuosidade
gloria, splendore, sontuosità
gloria, esplendor, suntuosidad
gloire, splendeur, somptuosité
roem, pracht, weelde
महिमा , वैभव , भव्यता