جدول جو
جدول جو

معنی کوه - جستجوی لغت در جدول جو

کوه
غوزه و غلاف پنبه، غلاف خشخاش، کوکنار
تصویری از کوه
تصویر کوه
فرهنگ فارسی عمید
کوه
هر بر آمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند
فرهنگ لغت هوشیار
کوه
توده بزرگ و برآمده ای از زمین که دارای بلندی چشمگیر نسبت به زمین های پیرامون خود دارد و از تپه بلندتر است
فرهنگ فارسی معین
کوه
((کُ وَ))
غلاف پنبه، غوزه پنبه، کوکنار (که غلاف خشخاش است)، پیله ابریشم
تصویری از کوه
تصویر کوه
فرهنگ فارسی معین
کوه
برآمدگی بزرگ در زمین که از خاک و سنگ فراوان تشکیل یافته و نسبت به زمین اطرافش بسیار بلند باشد
کوه آتش فشان: در علم زمین شناسی آتش فشان
تصویری از کوه
تصویر کوه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکوه
تصویر شکوه
(دخترانه)
شأن، حشمت، بزرگی، هیبت، وقار
فرهنگ نامهای ایرانی
فروزینه که بدان آتش افروزند بگ (بخور) آنچه در آتش افکنند تابوی خوش برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
ابهت، جلال، شوکت، عظمت
فرهنگ واژه فارسی سره
آبخوری چرمی، دولک دول کوچک، بنک جوش (بنک قهوه)، کشتی، آوند شیره کشی مشک خرد نیمه مشک، کوزه آبخوری جمع رکاء رکوات
فرهنگ لغت هوشیار
خلاصه چیزی و پاره ای از مال که جهت تطهیر و پاکیزگی و نماز و برکت از مال خارج کنند
فرهنگ لغت هوشیار
ترس و بیم، هراس و خوف، ترس ناشی از عظمت و جلال حریف و طرف مقابل شان و شوکت و حشمت و بزرگی و جاه و جلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
گله، شکایت، مرض، بیماری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکوه
تصویر رکوه
مشک کوچک، ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
بزرگی و جلال، شوکت، حشمت، مهابت، هیبت
فرهنگ فارسی عمید
بندم، بن زبان، چاه زنخدان بندم، بن زبان، چاه زنخدان، درشت و بزرگ، سنگ ناهموار
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب بجای} نکوهنده {آید: بخیل نکوه گیتی نکوه: همه کارشاهان گیتی نکوه زرای وزیران پذیرد شکوه. (نظامی. گنجینه. 158) توضیح مرحوم وحید در صفحه مذکور ترکیب} گیتی نکوه {را بمعنی سرکوبی و چیرگی آورده اما بمعنی غلبه کننده بر گیتی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوه
تصویر رکوه
((رَ وِ))
کوزه آبخوری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زکوه
تصویر زکوه
((زَ کا))
خلاصه چیزی، بخشی از مال که به مستمند و درویش دهند، زکات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
((شَ یا ش وِ))
شکایت، ناله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
((ش هْ))
ترس، بیم، شکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
((شُ هْ))
شوکت، مهابت، هیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
ترس، بیم، هراس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکوه
تصویر نکوه
نکوهیدن، نکوهنده، پسوند متصل به واژه به معنای سرزنش کننده مثلاً بخیل نکوه، گیتی نکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکوه
تصویر شکوه
Glory, Splendor, Sumptuousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
слава , великолепие , роскошь
دیکشنری فارسی به روسی
слава , величність , розкіш
دیکشنری فارسی به اوکراینی
chwała, wspaniałość, przepych
دیکشنری فارسی به لهستانی
荣耀 , 辉煌 , 奢华
دیکشنری فارسی به چینی
glória, esplendor, suntuosidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
gloria, splendore, sontuosità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
gloria, esplendor, suntuosidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
gloire, splendeur, somptuosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
roem, pracht, weelde
دیکشنری فارسی به هلندی
महिमा , वैभव , भव्यता
دیکشنری فارسی به هندی