جدول جو
جدول جو

معنی کولاردو - جستجوی لغت در جدول جو

کولاردو(کُ دُ)
شارل پیر. شاعر فرانسوی (1732-1776 میلادی) و نویسندۀ ’منظومه ها’ است. اشعار او لطیف و زیبا ولی عاری از ابداع است. در سال 1776 میلادی به عضویت آکادمی فرانسه نائل گردید، ولی پیش از ورود به آکادمی درگذشت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کولار
تصویر کولار
کوله خس، گیاهی چندساله با برگ های بیضی نوک تیز و گل های کوچک سبز رنگ که ساقۀ زیرزمینی و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، جز، جیز، چوشت، کول، کول کیش
فرهنگ فارسی عمید
رودی به آذربایجان غربی که خره های کهنه شهر و شاهپور را آب دهد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رودی در ناحیۀ سلماس آذربایجان غربی که به دریاچۀ ارومیه می ریزد، (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش در 3 هزارگزی جنوب طوالش کنار راه شوسۀ هشت پر به انزلی، جلگه، معتدل و مرطوب و مالاریائی با 2094 تن سکنه، آب آن از رود خانه گرگانرود و طولارود، محصول آنجا غلات و برنج و عسل و به، شغل اهالی زراعت و شال بافی است، دو قهوه خانه سر راه شوسه دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ دُ)
کماندو. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کماندو شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از بخش طالقان شهرستان تهران. در کوهستان واقع شده و سردسیر است و 173 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کْلُ / کُ لُ دُ)
یکی از ایالتهای غربی ایالات متحدۀ آمریکاست. از شمال به ویومینگ و نبراسکا، از مشرق به نبراسکا و کانزاس، از جنوب به اکلاهما و نیومکزیکو و از مغرب به یوتا محدود است. این ایالت 104247 میل مربع مساحت و 1225089 تن سکنه دارد و مرکز آن دنور است. (از وبستر جغرافیایی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
بانی مذهبی در قرن چهاردهم میلادی در انگلستان. گویند در فلمنک بزاده و در آلمان آغاز نشر مذهب خویش کرده است و بیست هزار کس بدو گرویده اند. وی اکثر آئین ها را رد و انکار کرده است، پس از محکومیت به اعدام از طرف محکمه انقلابی (انکیزیسیون) در 1322 میلادی در قولونیه (کلنی) به آتش سوخته شد
لغت نامه دهخدا
آنچه از خرمابن برآید مانند دو نعل بر هم نهادۀ تیزاطراف و میان آن بار آن نهاده، شکوفۀ نخستین خرما، اول بار خرما، طلع، (مهذب الاسماء) : ضحک، کاردو خرما، (مهذب الاسماء)، ضب ّ، شکوفه ای که از کاردو بیرون آید، (مهذب الاسماء)، مقراض بزرگی که پشم را بدان میبرند، برش پشم گوسفند، یک قطعه ابریشم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان موگوئی که در بخش آخورۀ شهرستان فریدن واقع است و 145 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
گروهی از سربازان که تعلیمات خاصی فرا گیرند و در حمله های ناگهانی خدمات مهمی انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
مقراض بزرگی که پشم را بدان می برند، برش پشم گوسفند، یک قطعه ابریشم، آنچه از خرما بن بر آید مانند دو نعل بر هم نهاده تیز اطراف و در میان آن بار آن نهاده شکوفه نخستین خرما طلع: (و نخل - و خرماستانها - طلعها هضیم - که کاردوی آن نازکست و نرم چنانک در دهان نمی بریزد و کارد و آن خرما باشد که نخست پیدا آید در غلاف خردک خردک چون کنجد) (تفسیر کمبریج ورق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاردو
تصویر کاردو
مقراض بزرگی که پشم را بدان می برند، برش پشم گوسفند، یک قطعه ابریشم، آنچه از خرمابن برآید مانند دو نعل بر هم نهاده تیز اطراف و در میان آن بار آن نهاده، شکوفه نخستین خرما، طلع
فرهنگ فارسی معین
مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
بازکن، پاره کن، بپاشان
فرهنگ گویش مازندرانی