جدول جو
جدول جو

معنی کوسم - جستجوی لغت در جدول جو

کوسم
ساده لوح
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوسک
تصویر کوسک
باقلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، کالوسک، باقلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوسه
تصویر کوسه
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسم
تصویر موسم
وقت و زمان چیزی، هنگام رسیدن چیزی، وقت اجتماع مردم برای حج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسم
تصویر توسم
به فراست دریافتن، با علامت و نشانی به چیزی پی بردن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوسج
تصویر کوسج
مردی که فقط چانه اش مو داشته باشد و گونه هایش بی مو باشد، کوسه،
در علم زیست شناسی نوعی ماهی بزرگ با دندان های تیز و آرواره های قوی و بدنی پوشیده از فلس که بسیار سریع و تهاجمی عمل می کند، کوسه ماهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوست
تصویر کوست
کوس، طبل بزرگ، دهل برای مثال دلیران نترسند ز آواز کوست / که دوپاره چوب است و یک پاره پوست (فردوسی - مجمع الفرس - کوست)
فرهنگ فارسی عمید
بالش کوچک تزیینی که برای تکیه دادن روی مبل یا کاناپه گذاشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(سی ی)
منسوباً، اسب کوتاه دستها. (منتهی الارب) (آنندراج). ستور دست و پا کوتاه. (ناظم الاطباء). اسب کوتاه دست که هیچگاه به هنگام رفتن به گلۀ اسبان نتواند رسید. کوسیّه مؤنث آن است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان نازلو که در بخش حومه شهرستان ارومیه واقع است و 199 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
نام ناحیتی است از آن آنسوی رودیان به گیلان. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 149). شهرکی است از نواحی گیلان و هبهاﷲ بن ابی المحاسن بن ابی بکر جیلانی ابوالحسن - یکی از زهاد دقیق النظر در ورع و اجتهاد - بدانجا منسوب است. (از معجم البلدان). کوتم از اقلیم چهارم است و در کنار دریا افتاده است و بندرگاه کشتی که از گورگان و طبرستان و شیروان از آنجابیرون می آید و حاصل عظیم دارد. (نزهه القلوب). بندرگاه کوچکی بود در کنار مصب سفیدرود. کهدم. کوهدم. (فرهنگ فارسی معین) : و او (خداوند جلال الدین حسن بن... بزرگ امید) چهار دختر از امرای جیلانات بخواست. از دختر امیرۀ کوتم علاءالدین متولد شد. (تاریخ گزیدۀ چ نوایی ص 525)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
گیاهی است خوشبو. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ سَ)
گورخر. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، کعاسم. رجوع به کعاسم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
درگذرنده در کارها. (ناظم الاطباء). درگذرنده در امور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتابکار و جلد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کولم
تصویر کولم
فلفل سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسم
تصویر موسم
هنگام هر چیزی، گه گاه، هنگام، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوست
تصویر کوست
بمعنای نقاره و طبل و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کوسه: مرد پارسی تازی گشته کوسه: ماهی کوسه، جمع کواسج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روسم
تصویر روسم
آیین روش، نشانه، مهر مهری که بدان خم ها و خرمن مهر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسم
تصویر اوسم
زیباتر خوشگل تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسم
تصویر توسم
بفراست دریافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسوم
تصویر کسوم
برنده کسی که در کار برندگی دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعسم
تصویر کعسم
گورخر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسی
تصویر کوسی
کدو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که صورتش مو نداشته باشد و یا چند موی تنک باشد که کوسج هم میگویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسن
تصویر کوسن
زیر سری، بالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسل
تصویر کوسل
کوسله سر نره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسم
تصویر موسم
((مَ س))
زمان، هنگام، فصل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوست
تصویر کوست
نقاره، طبل بزرگ، صدمه، آسیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوسک
تصویر کوسک
((کَ س))
باقلا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوسن
تصویر کوسن
((سَ))
بالش، بالشتک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوسه
تصویر کوسه
((س))
مردی که ریش نداشته باشد، شکل پنجم از اشکال رمل، فرح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسم
تصویر توسم
((تَ وَ سُّ))
به فراست دریافتن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موسم
تصویر موسم
فصل
فرهنگ واژه فارسی سره
هوا، آب و هوا
دیکشنری اردو به فارسی