جدول جو
جدول جو

معنی کورن - جستجوی لغت در جدول جو

کورن
(رَ دِ)
دهی از دهستان چهاردانگه که در بخش هوراند شهرستان اهر واقع است و 365 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
کورن
(کُ رُ)
سکۀ طلای آلمان معادل 10 مارک که در سال 1924 میلادی از جریان خارج گردید، واحد سیستم پولی اتریش -هنگری از 1892 تا 1925 میلادی و همچنین سکۀ معادل با 100هلر، واحد سیستم پولی، در دانمارک معادل با 100 ’اور’ و نرخ جدید آن در سال 1350 هجری شمسی در ایران 10/90 ریال و نرخ فروش آن 11 ریال بود، واحد سیستم پولی نروژ، و نرخ خرید آن در ایران 11/45 ریال و نرخ فروش آن 11/55 ریال بود، واحد سیستم پولی در سوئد و یک سکه نقرۀ سوئدی معادل با 100 ’اور’. نرخ خرید آن در ایران 15 ریال و نرخ فروش 16 ریال، واحد سیستم پولی ایسلند معادل با 100 اورار. (از وبستر)
لغت نامه دهخدا
کورن
(رَ)
رمه. گله. (از ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سورن
تصویر سورن
(پسرانه)
خانواده ای در دوره اشکانیآنکه قدرتمند بودند، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
(پسرانه)
نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارن
تصویر کارن
(پسرانه)
نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم گودرز قیام کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کورش
تصویر کورش
(پسرانه)
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی می کند
در ورزش مسیر مخصوص در رقابت های اسب دوانی، اتومبیل رانی، موتورسیکلت رانی و مانند آن ها
مسابقۀ سرعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوره
تصویر کوره
آتشدان، جای افروختن آتش، جای گداختن شیشه یا آهن، جای پختن سفال یا آجر و گچ، پزاوه، داش
خرد، کوچک، ناچیز مثلاً ده کوره
ناحیه، شهرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورچ
تصویر کورچ
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کویچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سورن
تصویر سورن
حمله و هجوم، یورش، غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوکن
تصویر کوکن
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، پش، کوف، بایقوش، بوم، کلک، مرغ شب آویز، هامه، پژ، مرغ شباویز، کول، کلیک، مرغ بهمن، آکو، کوچ، پشک، پسک، کنگر، شباویز، بیغوش، چغو، اشوزشت، چوگک، مرغ حق، بوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودن
تصویر کودن
کند فهم، کم عقل، احمق، کنایه از تنبل، یابو، اسب کندرو، فیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورک
تصویر کورک
برجستگی سرخ رنگ شبیه دمل که روی پوست ایجاد می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوبن
تصویر کوبن
چکش، پتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، کدین، خایسک، پکوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورس
تصویر کورس
پیچ و تاب مو، موی پیچیده و مجعد، موی
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
(کُرْ نِ)
کرنش. خم شده سلام کردن. (غیاث). نوعی از آداب که سلاطین را کنند و با کردن مستعمل است. (آنندراج). سجده و تعظیم و تکریم و عبادت و ستایش و خم شده ستایش کردن و به خاک افتادن. (ناظم الاطباء). تعظیم. تکریم. سجده. به خاک افتادن. (فرهنگ فارسی معین) : اگر در قول خود صادق بوده بلاتأمل به موکب عالی پیوسته سعادت کورنش دریابد. (عالم آراص 363 از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کرنش شود
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ / نِ)
پیاز و بصل. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سورن
تصویر سورن
حمله و هجوم، یورش، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
هندی گمیه (گویش ایلامی) از گیاهان صدف یکی از جانوران نرم تن از رده شکمپاییان که در سواحل دریا های گرم (اقیانوس هند و سواحل افریقا) فراوانست این صدف سفید رنگ است و بشکل و اندازه یک سکه معمولی میباشد کوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوران
تصویر کوران
جاری، رایج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورز
تصویر کورز
میوه و بار کور (کبر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسابقه، مسافت طی شده
فرهنگ لغت هوشیار
جوشهای چرکی کم و بیش برجسته روی پوست که در نقاط مختلف پوست بدن پدید آیند میوه و بار کور (کبر)، جوشهای چرکی کم و بیش بر جسته روی پوست که در نقاط مختلف پوست بدن پدید آیند. کورک معمولا دارای مرکزی سفید رنگ و پر از چرک و اطراف آن ملتهب و قرمز رنگ است دمل کوچک دانه چرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوره
تصویر کوره
آتشگاه آهنگری و مسگری و بمعنی بخش و حصه
فرهنگ لغت هوشیار
چکش آهنگران و مسگران و آن دو قسم باشد: یکی مربع که آنرا پتک خوانند و دیگری دراز و آنرا کدینه گویند مطراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسن
تصویر کوسن
زیر سری، بالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکن
تصویر کوکن
جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
ورقه بهادار، سهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورنش
تصویر کورنش
خم شدن و سلام کردن، سجده و تعظیم و تکریم و عبادت و ستایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودن
تصویر کودن
کند فهم، کور ذهن، دیریاب، نادان، کج طبع، کم عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودن
تصویر کودن
احمق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوپن
تصویر کوپن
کالابرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کورش
تصویر کورش
سلیمان
فرهنگ واژه فارسی سره