جدول جو
جدول جو

معنی کودگر - جستجوی لغت در جدول جو

کودگر(گَ)
بیل دار، کاونده و حفار. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). ممکن است مصحف گودگر باشد. (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رودگر
تصویر رودگر
کسی که تارهای ساز و زه کمان درست می کند، زهتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کردگر
تصویر کردگر
کردگار، انجام دهنده، فعال، از نام های خداوند، به عمد، عمداً، آفریننده، خالق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودر
تصویر کودر
بچۀ گاو و گوزن، گودر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ گَ)
آلتی است آهنین با زنجیری و دسته که زارعین بدان مرزهای کرد را راست کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مشک آباد که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 1025 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
آنکه تارهای ساز و زه کمان بسازد. (آنندراج). سازندۀ تارهای ساز و زه کمان. (ناظم الاطباء) :
گفت هان رودگر بیار شتاب
قد صد گز طناب محکم تاب.
امیرخسرو (از آنندراج).
، مغنی. مطرب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
یکی از قبیله های چهارگانه ای است که سکنۀ تلور را تشکیل میدهند و تلور دیهی است از دیه های نوکنده. (مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 66)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
پادشاهی است یا عریفی بود مر مهاجرین عبدالله کلابی را. (منتهی الارب). نام پادشاهی و یا سرداری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زمین دامن کوه را گویند. (برهان). در برهان گفته زمین و دامن کوه را گویند، و دو سه خطا کرده اول اینکه کاف فارسی است نه تازی دوم آنکه کاف و واونیست ’کاف و را’ است... (انجمن آرا). مصحف کردر. (حاشیه برهان چ معین) ، چرم نازکی که آستر موزه و یا کفش کنند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رودگر
تصویر رودگر
کسی که تارهای زه و کمان سازد زهتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودگر
تصویر رودگر
((گَ))
زهتاب، سازنده تارهای ساز و زه کمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کردگر
تصویر کردگر
((کَ گَ))
کننده، فاعل
فرهنگ فارسی معین
گره ی کور و غیرقابل گشودن
فرهنگ گویش مازندرانی