کردگر کردگر کردگار، انجام دهنده، فعال، از نام های خداوند، به عمد، عمداً، آفریننده، خالق فرهنگ فارسی عمید
کردگر کردگر آلتی است آهنین با زنجیری و دسته که زارعین بدان مرزهای کرد را راست کنند. (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا
کردار کردار کار، عمل، رفتار، برای مِثال کردار اهل صومعه ام کرد می پرست / این دوده بین که نامۀ من شد سیاه از او (حافظ - ۸۲۶ حاشیه)، طرز، روش، قاعده فرهنگ فارسی عمید
کردگار کردگار فاعل، عامل، کننده، نام خدایتعالی، آفریننده، خالق جهان آفرین، صانع و بمعنی فعال فرهنگ لغت هوشیار
کردار کردار شغل و عمل و کار، هر عملی که انسان همیشه بدان مشغول باشد، صنعت، پیشه، اشتغال فرهنگ لغت هوشیار