جدول جو
جدول جو

معنی کود - جستجوی لغت در جدول جو

کود
تودۀ چیزی، خرمن، کوت، سرگین چهارپایان یا خاک روبه، زباله، علف های پوسیده و سایر مواد که برای قوت دادن زمین در مزارع می ریزند، بار
کود شیمیایی: در کشاورزی کود مصنوعی که از شوره، آمونیاک، آهک، گرد استخوان و برخی مواد دیگر برای زراعت درست می کنند
تصویری از کود
تصویر کود
فرهنگ فارسی عمید
کود
توده و خرمن غله را گویند
تصویری از کود
تصویر کود
فرهنگ لغت هوشیار
کود
هر یک از مواردی که به طور طبیعی مثل پهن چهارپایان یا مصنوعی مثل انواع کود شیمیایی برای تقویت و رشد گیاه به طور مصنوعی به خاک اضافه می شود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوده
تصویر کوده
مجموعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کودن
تصویر کودن
احمق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کودک
تصویر کودک
بچه، پسر یا دختر خردسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کودن
تصویر کودن
کند فهم، کم عقل، احمق، کنایه از تنبل، یابو، اسب کندرو، فیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوده
تصویر کوده
پارسی تازی گشته کوده توده خاک و جز آن کپه خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودن
تصویر کودن
کند فهم، کور ذهن، دیریاب، نادان، کج طبع، کم عقل
فرهنگ لغت هوشیار
صغیر، کوچک، طفل و بچه کوچک صغیر، فرزندی که بحد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر) طفل، جمع کودکان: و زنان و کودکان را اسیر گردانیدند. یا کودک غازی. پسر بازیکن که پیش آهنگ دیگران بود و پیش از آنان از چنبر بگذرد: باد چالاک در رسن بازی سر تو همچو کودک غازی. (کمال اسماعیل)، جوان: بازرگانی که زن نیکو و کودک گزیند و عمر در سفر گذارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کودن
تصویر کودن
قاطر، فیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودن
تصویر کودن
((کُ دَ))
کم عقل، کندفهم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودک
تصویر کودک
((دَ))
طفل، خردسال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودر
تصویر کودر
بچۀ گاو و گوزن، گودر
فرهنگ فارسی عمید
راست ایستادن ترازو، آرمیدن و بر جای بودن، آسودن، آرام شدن، ایستادن باد یا آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکود
تصویر رکود
آرام گرفتن، ساکن شدن، برجای بودن، ایستادن مثل ایستادن آب یا باد، بازایستادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکود
تصویر رکود
((رُ))
ساکن شدن، ایستادن، برجای بودن، کساد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رکود
تصویر رکود
Stagnation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
קִפָּאוֹן
دیکشنری فارسی به عبری