جدول جو
جدول جو

معنی کوتاهی - جستجوی لغت در جدول جو

کوتاهی
قصور، تقصیر
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
فرهنگ فارسی عمید
کوتاهی
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز است و 209 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
کوتاهی
کمی طول، ارتفاع یا عمق، مقابل درازی، کوتهی، (فرهنگ فارسی معین)، کم طولی، (ناظم الاطباء)، قصر، نقیض درازی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
سر ما و در میخانه که طرف بامش
به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی،
حافظ،
و رجوع به کوتهی شود، قصور و تقصیر، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، تقصیر، تفریط، توانی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ایجاز در سخن، ایجاز، اختصار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کوتاهی
کمی طول ارتفاع یا عمق مقابل درازی: سرما و در میخانه که طرف بامش بفلک برشد و دیوار بدین کوتاهی، (حافظ)، قصور تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار
کوتاهی
کمی طول، ارتفاع یا عمق، قصور، تقصیر
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
فرهنگ فارسی معین
کوتاهی
قصور، اجمال، تسامح
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
کوتاهی
تعلل، تقصیر، سستی، فتور، قصور، کم طولی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوتاهی
قصرٌ
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به عربی
کوتاهی
Shortness
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کوتاهی
brièveté
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کوتاهی
brevità
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کوتاهی
brevidade
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کوتاهی
Kürze
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به آلمانی
کوتاهی
krótkość
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به لهستانی
کوتاهی
краткость
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به روسی
کوتاهی
короткість
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کوتاهی
brevedad
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کوتاهی
সংক্ষিপ্ততা
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به بنگالی
کوتاهی
مختصری
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به اردو
کوتاهی
kortheid
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به هلندی
کوتاهی
ความสั้น
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به تایلندی
کوتاهی
ufupi
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کوتاهی
kısalık
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کوتاهی
短さ
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کوتاهی
短小
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به چینی
کوتاهی
짧음
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به کره ای
کوتاهی
pendeknya
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کوتاهی
छोटाई
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به هندی
کوتاهی
קִיצָרוּת
تصویری از کوتاهی
تصویر کوتاهی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوتاه
تصویر کوتاه
کوچک، کم استمرار، کم ارتفاع، مقابل بلند، کسی یا چیزی که بلندیش از نوع خود او کمتر باشد، مختصر، اندک، کم
کوتاه آمدن: کنایه از کوتاه شدن، به کوتاهی پرداختن، خودداری از دنبال کردن نزاع و مرافعه
کوتاه کردن: از درازی و بلندی چیزی کم کردن، مختصر کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
دوتا. خمیده. چنبری. دوتو. دوتایی. گوژ. کج. دوتاه.
- دوتاهی کردن قد، خم دادن آن. خم کردن قد احترام بزرگی را:
دانش نبود آنکه پیش شاهان
یکباره قدت را کنی دوتاهی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شهری است که در ولایت خداوندگار ترکیه و در دامنۀ کوه پورسق در 120 کیلومتری بروسه واقع است و 22266 تن سکنه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
یکی از پنج شهرستان ولایت خداوندگار در ترکیه است و به نام مرکزخود نامیده شده است. از شمال به ارطغرل و از شمال غربی به بروسه و شهرستان قره سی و از جنوب غربی به ولایت آیدین و از شرق به ولایت آنقره محدود است و مساحت آن 18000 کیلومتر مربع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوتاه
تصویر کوتاه
قصیر و کم طول، نقیص بلند
فرهنگ لغت هوشیار
کمی طول ارتفاع یا عمق مقابل درازی: سرما و در میخانه که طرف بامش بفلک برشد و دیوار بدین کوتاهی، (حافظ)، قصور تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار