کسی را با چوب زدن، (فرهنگ نظام)، سیاست و تنبیه بواسطه چوب زدن، (ناظم الاطباء)، زدن با چوب، (یادداشت مؤلف)، عمل چوبکاری کردن، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از سخت گفتن و نکوهیدن: کی ز صندل به شود درد سرم ناصحا این چوبکاری واگذار، صائب (از آنندراج)، بچوب رمزی از صنعت نگاری زبان صنعتش در چوبکاری، محسن تأثیر (از آنندراج)، ، بمجاز، کسی را شرمنده کردن، فلان تعریف احسان مرا کرد گفتم مرا چوبکاری میکنی، (فرهنگ نظام)، شرمسار کردن با انعام و اکرام، (یادداشت مؤلف)
کسی را با چوب زدن، (فرهنگ نظام)، سیاست و تنبیه بواسطه چوب زدن، (ناظم الاطباء)، زدن با چوب، (یادداشت مؤلف)، عمل چوبکاری کردن، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از سخت گفتن و نکوهیدن: کی ز صندل به شود درد سرم ناصحا این چوبکاری واگذار، صائب (از آنندراج)، بچوب رمزی از صنعت نگاری زبان صنعتش در چوبکاری، محسن تأثیر (از آنندراج)، ، بمجاز، کسی را شرمنده کردن، فلان تعریف احسان مرا کرد گفتم مرا چوبکاری میکنی، (فرهنگ نظام)، شرمسار کردن با انعام و اکرام، (یادداشت مؤلف)
نکورفتاری، نیکوکاری، نیک کرداری: همه جامۀ رزم بیرون کنید همه خوبکاری بافزون کنید، فردوسی، همه خوبکاری ز یزدان شناس وز او دار تا زنده باشی سپاس، فردوسی، به از خوبکاری بگیتی چه چیز که اندررسم هم بدان چیز نیز، اسدی (گرشاسبنامه)
نکورفتاری، نیکوکاری، نیک کرداری: همه جامۀ رزم بیرون کنید همه خوبکاری بافزون کنید، فردوسی، همه خوبکاری ز یزدان شناس وز او دار تا زنده باشی سپاس، فردوسی، به از خوبکاری بگیتی چه چیز که اندررسم هم بدان چیز نیز، اسدی (گرشاسبنامه)
بد کاری شرارت: (من طاهر را شنیده بودم در رعونت و بد کاری، ) فسق فجور: (و سبب زوال ملک دیلم نابکاری آن زن بود)، بدی زشتی، وحشتناکی موحشی، بیفایدگی ناسودمندی، بیکاری عاطلی بطالت: (بوسهل گفت: من چه مرد این کارم که جز نابکاری را نشایم)
بد کاری شرارت: (من طاهر را شنیده بودم در رعونت و بد کاری، ) فسق فجور: (و سبب زوال ملک دیلم نابکاری آن زن بود)، بدی زشتی، وحشتناکی موحشی، بیفایدگی ناسودمندی، بیکاری عاطلی بطالت: (بوسهل گفت: من چه مرد این کارم که جز نابکاری را نشایم)
عمل و شغل چوبدار خرید و فروش گوسفند، یکی از مشاغل میدان های بار فروشی است قپانداری. یا حق چوبداری. مبلغی که خریدار بعنوان حق توزین به چوبدار (قپاندار) می پردازد
عمل و شغل چوبدار خرید و فروش گوسفند، یکی از مشاغل میدان های بار فروشی است قپانداری. یا حق چوبداری. مبلغی که خریدار بعنوان حق توزین به چوبدار (قپاندار) می پردازد