جدول جو
جدول جو

معنی کوارتز - جستجوی لغت در جدول جو

کوارتز
کانی شفّافی که از شیشه سخت تر است و در جواهرسازی، ساعت سازی، ساختن وسایل نوری و الکترونی به کار می رود، درّ کوهی
تصویری از کوارتز
تصویر کوارتز
فرهنگ فارسی عمید
کوارتز
ماده ای است به فرمول sio2 که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد، وزن مخصوصش 2/65 است و در حقیقت یک سیلیس (انیدرید سیلیسیک) خالص است که در دستگاه رومبوادریک متبلور می شود و شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده می باشد، کوارتز عنصر اصلی سنگهای آذرین است، بلورهای کوارتز را معمولاً ’درّ کوهی’ می نامند، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کوارتز
((کُ))
ماده ای است به فرمول 2 Sio که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد. شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده می باشد. کوارتز عنصر اصلی سنگ های آذرین اسید است. بلورهای کوارت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارتر
تصویر کارتر
محفظه ای در اتومبیل که میل لنگ و شاتون ها را دربرمی گیرد، جعبۀ میل لنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کواره
تصویر کواره
کوار، سبد بزرگ برای حمل میوه، کندو، کباره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریز
تصویر کاریز
مجرای آب روان در زیر زمین، قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
جعبۀ مقوایی که برای بسته بندی اجناس مختلف به کار می رود، جلد مقوایی، پوشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واریز
تصویر واریز
واریز کردن، خراب شدن، خرابی، واریز کردن مثلاً ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص، فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار، خراب شدن مثلاً دیوار اتاق واریز کرده بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوارث
تصویر کوارث
آنچه سبب غم و اندوه سخت شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
تننده، در علم زیست شناسی عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تنندو، کراتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوارتن
تصویر خوارتن
فروتن، افتاده، متواضع، خاکی، بی تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوارتت
تصویر کوارتت
قطعۀ موسیقی که برای چهار نوازنده یا چهار ساز ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ / تِ)
گواره. (شعوری ج 2 ص 327). رجوع به گواره شود، حشره ای است بالدار که آن را کلبک نیز گویند (؟). (شعوری ج 2 ص 327)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
اصطلاحی در موسیقی. کواتورکوچک. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کواتور شود
لغت نامه دهخدا
(اِشْ)
اشوارچ. نام راهبی از اهالی شهر فریبورگ در کشور آلمان بود و در قرن چهاردهم میلادی میزیست. عوام وی را کاشف و مخترع باروت میدانند و برحسب روایت دیگر کشف باروت قبل از وی بوده و او راه بکار بردن و استفادۀ از آن را ابتکار کرده و به وندیکیها آموخته است. مجسمۀ وی را در میهن او برپا ساخته اند. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قومی است و مفرد آن کالوز است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). جمع واژۀ کالوز. (ناظم الاطباء). و آنها کسانی هستند که با سلاح بیرون آیندوقتی که بخواهند آب را به خود اختصاص دهند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به کالوز شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع واژۀ شیراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شیراز شود
لغت نامه دهخدا
پل. عرشۀ کشتی. (دزی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
علتی است با خارش که پوست بدن را درشت گرداند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رشیدی گوارون ضبط کرده است. و رجوع به گوارون شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا تَ)
حقیرتر. پست تر:
مرا خوارتر چون سه فرزند خویش
نبینم بهنگام بایست بیش.
فردوسی.
گر کف او را مسخرستی دریا
خوارترستی ز سنگ لؤلؤ مکنون.
فرخی
لغت نامه دهخدا
آب باشد که در زیر زمین از چاه بچاه برند، جوی آبی باشد که در زیر زمین بکنند تا آب از آن روان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفارت
تصویر کفارت
توضیح: در شعر بضرورت بتخفیف آید
فرهنگ لغت هوشیار
شرکت بزرگی که از چند شرکت کوچکتر برای تثبیت بهای کالائی تشکیل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتن
تصویر کارتن
عنکبوت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کوار سبد کندو پارسی تازی گشته کوار روسری، دستار کوار: چون پیر ره نمود ترا کار کردنی است بی راهبر کواره بازارگان کشد. (خسرو دهلوی) توضیح در لغت فرس. چا. اق. 514 گواره بدین معنی آمده. انگبین با موم، خم مانندی است از شاخ درخت یا از گل درون تهی تنگ سر برای عسل نهادن زنبوران خانه زنبور که در وی عسل نهند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کارث و کارثه مسببات اندوه سخت: چه ما همه عرضه آسیب آفات و پایمال انواع صدمات اوییم و نفوس ما منزل حوادث و محل کوارث او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتر
تصویر کارتر
محفظه ای که زنجیر دوچرخه یا بعضی از آلات اتومبیل را می پوشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوارتز بلو
تصویر کوارتز بلو
فرانسوی (در کوهی کبود) مهایک کبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوارز
تصویر بوارز
به گونه رمن ابر پوست چون موی و پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوارتز سیترین
تصویر کوارتز سیترین
فرانسوی یاکند زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوارتن
تصویر خوارتن
خاضع فروتن، ذلیل، ریاضت کشیده مسلط بر هوای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوارتت
تصویر کوارتت
فرانسوی (در کوهی) مهایک کوهی کواتور کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ایست که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن 7 است) و بر روی شیشه خط می اندازد. وزن مخصوصش 65، 2 است و در حقیقت یک سیلیس (انیدرید سیلیسیک) خالص است که در دستگاه رومبوادریک متبلور میشود و شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو هرم مسدس القاعده میباشد. کوارتز عنصر اصلی سنگهای آذرین اسید است. بلورهای کوارتز را معمولا بنام در کوهی نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورتر
تصویر کورتر
مسکوک ایالات متحده آمریکا معادل 25 سنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریز
تصویر کاریز
قنات
فرهنگ واژه فارسی سره