جدول جو
جدول جو

معنی کهک - جستجوی لغت در جدول جو

کهک
(؟ عُلْ وَ سُ لا)
شهری است در سجستان، و آن را تیرکهک نیز نامند که از اعمال رخج و نزدیک بست است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهک
تصویر بهک
(پسرانه)
نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هکهک
تصویر هکهک
صدای گریه که در گلو افتد، سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود، زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهکشان
تصویر کهکشان
مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، آسمان درّه، کاهکشان، کاهنگان، مجرّه، راه حاجیان، تنین فلک، راه شیری
فرهنگ فارسی عمید
(کُ یَ / یِ)
قریه ای است در کمتر از یک فرسنگی مشرق طارم. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ)
دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 804 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
شهرکی است از حدود خراسان بانعمت و از وی نمک خیزد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 104)
لغت نامه دهخدا
(کُ هََ)
دهی از دهستان همایی است که در بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع است و 104 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان مزدقانچای است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است و 753 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دشتابی است که در بخش بویین شهرستان قزوین واقع است و 366 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ)
مرکز بخش قهستان است که در شهرستان قم و در 30 هزارگزی جنوب قم و 19 هزارگزی جنوب راه قم به اصفهان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1800 تن سکنه دارد. از آثار قدیم بقعه ای به نام امام زاده معصوم یا زینب خاتون و بقعۀ دیگری به نام چهارامام زاده دارد و تاریخ بنای آب انبار و مسجد آن سال 1123 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان قشلاق بزرگ است که در بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفۀ اصانلو هستند و تابستان به ییلاق فیروزه کوه می روند. قلعۀ خرابه ای به نام قلعۀ زریف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پشت گدار است که در بخش حومه شهرستان محلات واقع است و 180 تن سکنه دارد. مقبرۀ شاه خلیل جد آقاخان محلاتی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
کوهکنی. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). شغل کوهکن. کوه کنی. (ناظم الاطباء) :
فرهاد به کهکانی، شیرین به کف آوردی
گر در کف او بودی هم شدت تو میتین.
سوزنی (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به مادۀ قبل و کوهکنی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ضعیف. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ)
مرد بیمناک، دختر فربه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ضعیف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نوعی ازکلاه درویشی. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ / کِ)
کاه کشان نیز گویند و به تازی مجره خوانند. (فرهنگ رشیدی). مخفف کاه کشان است، و آن سفیدیی باشد که شبها به طریق راه در آسمان نماید، و آن از بسیاری ستاره های کوچک نزدیک به هم است و عربان مجره می گویند. (برهان) (آنندراج). سفیدیی باشد طولانی که شبها مشابه راه در آسمان نماید، و مؤلف گویدکه خصوصاً در اخیر موسم برسات از سر شام نمایان باشد، یک سر آن به جنوب و سر دیگر به شمال و گاهی از این وضع منحرف هم می باشد. این را کهکشان از آن گویند که مشابه بدان است که کسی کاه را در رسن بسته بر زمین ریگ آلوده کشد و خطها از آن بر زمین پدید آیند، ’که’ بالفتح مخفف کاه است. (غیاث). کاه کشان. مجره. راه حاجیان. راه مکه. ام النجوم. ام السماء. آسمان دره. شرج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهکشان گروه عظیمی از ستارگان و اجرام سماوی دیگر است. کهکشانها در عالم به صورت جزایری هستند که به وسیلۀ فضای رقیقی از یکدیگر جدا شده اند. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران).
- کهکشان راه شیری، مجموعۀ تقربیاً هزارمیلیارد ستاره است که خورشید نیز در میان آنهاست. این کهکشان دارای ساختمانی تقریباً به صورت صفحۀ مارپیچی است که طول مقطع آن تقریباً یک میلیون سال نوری و مرکز آن دارای تحدب است. منظومۀ شمسی خورشید نزدیک به مرکز این صفحه یعنی تقریباً به فاصله سه پنجم شعاع از مرکز است. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران).
- کهکشان مارپیچی، کهکشانی است که در آن ستارگان، گرد و غبار و ابرهای گازی، در بازوهای مارپیچی متمرکز شده اند. به نظر می رسدکه این نوع کهکشان ها، از کهکشانهای بیضوی نتیجه شده باشند، تعداد کهکشانهای مارپیچی، در کیهان زیاد است، بازوهای این کهکشانها از ستارگان جوان و سحابیهای تاریک و روشن تشکیل یافته است. منظومۀ ’کهکشان راه شیری’ و کهکشان دجاجه از نوع کهکشان مارپیچی است. (فرهنگ اصطلاحات علمی ایضاً) :
نور راه کهکشان تابان در او
چون به سفره لاجورد اندر لبن.
ناصرخسرو.
ناقۀ همت به راه فاقه ران تا گرددت
توشه خوشۀ چرخ و منزلگاه راه کهکشان.
خاقانی.
دی غباری بر فلک می رفت گفتم کاین غبار
مرکبان شه ز راه کهکشان افشانده اند.
خاقانی.
خون دل زد به چرخ چندان موج
که گل از راه کهکشان برخاست.
خاقانی.
مه به اشک از خاک راه کهکشان
گل گرفت و خاک او اندود بس.
خاقانی.
مجره کهکشان پیش یراقش
درخت خوشه جو جو زاشتیاقش.
نظامی.
شب ماه خرمن می کند ای روز زین بر گاو نه
بنگر که راه کهکشان از سنبله پرکاه شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(کَ گَ)
نام یکی از بخشهای شهرستان بهبهان است. منطقه ای است کوهستانی و هوای سه دهستان بهمئی گرمسیر و طیبی گرمسیر و بویراحمد گرمسیر و قسمتی از دهستان چرام گرمسیر و هوای بقیۀ دهستانها سردسیر است. محصول عمده آن غلات دیمی، برنج و حبوبات و لبنیات و پشم و پوست است. از ده دهستان به شرح زیر تشکیل گردیده است: بهمئی گرمسیر، طیبی گرمسیر، بویراحمد گرمسیر، بهمئی سرحدی، بویراحمد سردسیر، طیبی سرحدی، بویراحمد سرحدی، چرام، بهمئی سردسیر، دشمن زیاری. جمع قرای آن 395 آبادی و دارای 85هزار تن سکنه است. کوههای مرتفعی در شمال کهکیلویه وجود دارد و ارتفاع قلۀ کوه سردوک واقع در دهستان بهمئی سرحدی در حدود 3200 متر و کوه پس شانه 3300 متر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). شهرستان کهکیلویه در حدود 9809 کیلومتر مربع مساحت دارد و از نظر تقسیمات کشوری تابع فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه است. شهرستان کهکیلویه در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 112045 تن جمعیت بود که از این عده 108690 تن دارای محل سکونت و 3355 تن بقیه متحرک بوده اند. شهر دهدشت مرکز شهرستان است. (از نشریۀ مرکز آمار ایران ج 138). فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه در حدود 14261 کیلومتر مربع مساحت دارد و بین 30 درجه و 9 دقیقۀ تا 31 درجه و 32 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 57 دقیقه تا 51 درجه و 42 دقیقۀ طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه از جانب شمال به فرمانداری کل چهارمحال بختیاری، از مشرق به استان اصفهان و فارس، از جنوب به استان فارس و از مغرب به استان خوزستان محدود می باشد. فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 164918 تن جمعیت بود. نقاط شهری علاوه بر یاسوج که مرکز فرمانداری کل است شامل دو شهر دیگر نیز می باشد. (از نشریۀ مرکز آمار ایران ج 164 خردادماه 1347)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
بادنجان. (بحر الجواهر) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مثل کهکم است. بادنجان. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(هَُ هَُ)
آواز گریه که در گلو باشد. (انجمن آرا) :
صوفیا قرّابه از می هکهک گریه گشاد
گریۀخونین او در سجده گاه او ببین.
امیرخسرو.
رجوع به هق هق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهک
تصویر دهک
آس کردن، شکستن، نزدیکی با زن، جمع دهوک، شکننده ها آس کننده ها
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است سفید جذب کننده رطوبت و آن از پخته شدن سنگ مخصوصی که آنرا سنگ آهک نامند در حرارت 950 درجه بدست آید. چون روی آن آب بریزند از هم پاشیده شود و حرارت ایجاد کند. آهک را برای محکم کردن ساختمان با ملاط و شفته و ساروج مخلوط کنند اکسید کلسیوم، نوره واجبی تنویر. یاآهک بادآنچه آهک خوب از سنگهای کوچک. یا آهک چارو. یا آهک رنده. آهکی که تیزی و قوت آن باقی باشد مکلس مقابل آهک کشته آهک مخلوط بخاکستر و لوئی که بدان حوض و خزانه حمام و مانند آنرا اندایند آهک چارو سارو. یا آهک کشته . آهکی که قوت وحدت آن بمرور زمان یا مجاورت رطوبت از میان رفته باشد یا آهک نوره. نوره واجبی تنویر. یا آهک نوشادر. نوره واجبی. یا مثل آهک. سخت متلاشی سخت از هم پاشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهک
تصویر بهک
مرضی است که در آن پوست بدن آدمی سفید شود بهق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهک
تصویر رهک
کار نیک، سخت سودن، سخت گادن، ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکهک
تصویر هکهک
جستن گلو فواق. توضیح سکسکه
فرهنگ لغت هوشیار
مخفف کاه کشان است و آن سفیدیی باشد که شبها بطریق راه در آسمان نماید و آن از بسیاری ستاره های کوچک نزدیک بهم است
فرهنگ لغت هوشیار
کوهکنی: فرها به که کانی شیرین بکف آوردی گر در کف او بودی هم شدت تو میتین. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
کوهکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهکشان
تصویر کهکشان
((کَ کَ))
کاهکشان، مجموعه ای از بیلیون ها ستاره است که برخی از آن هابه مراتب بزرگتر از خورشید می باشند، اما به علت فاصله زیاد، کوچکتر از خورشید به نظر می آیند.در بین ستارگان کهکشان ها، مقادیر زیادی گاز و ابرهایی از گرد و غبار وجود دارند که به گازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هکهک
تصویر هکهک
((هَ هَ))
سکسکه، هق هق گریه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمک
تصویر کمک
اعانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلک
تصویر کلک
فونت، قایق
فرهنگ واژه فارسی سره