صدای گریه که در گلو افتد، سکسکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود، زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه
صدای گریه که در گلو افتد، سِکسِکه، انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود، زَغَنگ، هُکچه، سَچُک، هُکَک، فُواق، اِسکِرَک، سَکیله، اُشکوهه
مرکز بخش قهستان است که در شهرستان قم و در 30 هزارگزی جنوب قم و 19 هزارگزی جنوب راه قم به اصفهان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1800 تن سکنه دارد. از آثار قدیم بقعه ای به نام امام زاده معصوم یا زینب خاتون و بقعۀ دیگری به نام چهارامام زاده دارد و تاریخ بنای آب انبار و مسجد آن سال 1123 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مرکز بخش قهستان است که در شهرستان قم و در 30 هزارگزی جنوب قم و 19 هزارگزی جنوب راه قم به اصفهان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1800 تن سکنه دارد. از آثار قدیم بقعه ای به نام امام زاده معصوم یا زینب خاتون و بقعۀ دیگری به نام چهارامام زاده دارد و تاریخ بنای آب انبار و مسجد آن سال 1123 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان قشلاق بزرگ است که در بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفۀ اصانلو هستند و تابستان به ییلاق فیروزه کوه می روند. قلعۀ خرابه ای به نام قلعۀ زریف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان قشلاق بزرگ است که در بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفۀ اصانلو هستند و تابستان به ییلاق فیروزه کوه می روند. قلعۀ خرابه ای به نام قلعۀ زریف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان پشت گدار است که در بخش حومه شهرستان محلات واقع است و 180 تن سکنه دارد. مقبرۀ شاه خلیل جد آقاخان محلاتی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان پشت گدار است که در بخش حومه شهرستان محلات واقع است و 180 تن سکنه دارد. مقبرۀ شاه خلیل جد آقاخان محلاتی در این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
کوهکنی. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). شغل کوهکن. کوه کنی. (ناظم الاطباء) : فرهاد به کهکانی، شیرین به کف آوردی گر در کف او بودی هم شدت تو میتین. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به مادۀ قبل و کوهکنی شود
کوهکنی. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). شغل کوهکن. کوه کنی. (ناظم الاطباء) : فرهاد به کهکانی، شیرین به کف آوردی گر در کف او بودی هم شدت تو میتین. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به مادۀ قبل و کوهکنی شود
کاه کشان نیز گویند و به تازی مجره خوانند. (فرهنگ رشیدی). مخفف کاه کشان است، و آن سفیدیی باشد که شبها به طریق راه در آسمان نماید، و آن از بسیاری ستاره های کوچک نزدیک به هم است و عربان مجره می گویند. (برهان) (آنندراج). سفیدیی باشد طولانی که شبها مشابه راه در آسمان نماید، و مؤلف گویدکه خصوصاً در اخیر موسم برسات از سر شام نمایان باشد، یک سر آن به جنوب و سر دیگر به شمال و گاهی از این وضع منحرف هم می باشد. این را کهکشان از آن گویند که مشابه بدان است که کسی کاه را در رسن بسته بر زمین ریگ آلوده کشد و خطها از آن بر زمین پدید آیند، ’که’ بالفتح مخفف کاه است. (غیاث). کاه کشان. مجره. راه حاجیان. راه مکه. ام النجوم. ام السماء. آسمان دره. شرج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهکشان گروه عظیمی از ستارگان و اجرام سماوی دیگر است. کهکشانها در عالم به صورت جزایری هستند که به وسیلۀ فضای رقیقی از یکدیگر جدا شده اند. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران). - کهکشان راه شیری، مجموعۀ تقربیاً هزارمیلیارد ستاره است که خورشید نیز در میان آنهاست. این کهکشان دارای ساختمانی تقریباً به صورت صفحۀ مارپیچی است که طول مقطع آن تقریباً یک میلیون سال نوری و مرکز آن دارای تحدب است. منظومۀ شمسی خورشید نزدیک به مرکز این صفحه یعنی تقریباً به فاصله سه پنجم شعاع از مرکز است. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران). - کهکشان مارپیچی، کهکشانی است که در آن ستارگان، گرد و غبار و ابرهای گازی، در بازوهای مارپیچی متمرکز شده اند. به نظر می رسدکه این نوع کهکشان ها، از کهکشانهای بیضوی نتیجه شده باشند، تعداد کهکشانهای مارپیچی، در کیهان زیاد است، بازوهای این کهکشانها از ستارگان جوان و سحابیهای تاریک و روشن تشکیل یافته است. منظومۀ ’کهکشان راه شیری’ و کهکشان دجاجه از نوع کهکشان مارپیچی است. (فرهنگ اصطلاحات علمی ایضاً) : نور راه کهکشان تابان در او چون به سفره لاجورد اندر لبن. ناصرخسرو. ناقۀ همت به راه فاقه ران تا گرددت توشه خوشۀ چرخ و منزلگاه راه کهکشان. خاقانی. دی غباری بر فلک می رفت گفتم کاین غبار مرکبان شه ز راه کهکشان افشانده اند. خاقانی. خون دل زد به چرخ چندان موج که گل از راه کهکشان برخاست. خاقانی. مه به اشک از خاک راه کهکشان گل گرفت و خاک او اندود بس. خاقانی. مجره کهکشان پیش یراقش درخت خوشه جو جو زاشتیاقش. نظامی. شب ماه خرمن می کند ای روز زین بر گاو نه بنگر که راه کهکشان از سنبله پرکاه شد. مولوی
کاه کشان نیز گویند و به تازی مجره خوانند. (فرهنگ رشیدی). مخفف کاه کشان است، و آن سفیدیی باشد که شبها به طریق راه در آسمان نماید، و آن از بسیاری ِ ستاره های کوچک نزدیک به هم است و عربان مجره می گویند. (برهان) (آنندراج). سفیدیی باشد طولانی که شبها مشابه راه در آسمان نماید، و مؤلف گویدکه خصوصاً در اخیر موسم برسات از سر شام نمایان باشد، یک سر آن به جنوب و سر دیگر به شمال و گاهی از این وضع منحرف هم می باشد. این را کهکشان از آن گویند که مشابه بدان است که کسی کاه را در رسن بسته بر زمین ریگ آلوده کشد و خطها از آن بر زمین پدید آیند، ’کَه’ بالفتح مخفف کاه است. (غیاث). کاه کشان. مجره. راه حاجیان. راه مکه. ام النجوم. ام السماء. آسمان دره. شَرَج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهکشان گروه عظیمی از ستارگان و اجرام سماوی دیگر است. کهکشانها در عالم به صورت جزایری هستند که به وسیلۀ فضای رقیقی از یکدیگر جدا شده اند. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران). - کهکشان راه شیری، مجموعۀ تقربیاً هزارمیلیارد ستاره است که خورشید نیز در میان آنهاست. این کهکشان دارای ساختمانی تقریباً به صورت صفحۀ مارپیچی است که طول مقطع آن تقریباً یک میلیون سال نوری و مرکز آن دارای تحدب است. منظومۀ شمسی خورشید نزدیک به مرکز این صفحه یعنی تقریباً به فاصله سه پنجم شعاع از مرکز است. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران). - کهکشان مارپیچی، کهکشانی است که در آن ستارگان، گرد و غبار و ابرهای گازی، در بازوهای مارپیچی متمرکز شده اند. به نظر می رسدکه این نوع کهکشان ها، از کهکشانهای بیضوی نتیجه شده باشند، تعداد کهکشانهای مارپیچی، در کیهان زیاد است، بازوهای این کهکشانها از ستارگان جوان و سحابیهای تاریک و روشن تشکیل یافته است. منظومۀ ’کهکشان راه شیری’ و کهکشان دجاجه از نوع کهکشان مارپیچی است. (فرهنگ اصطلاحات علمی ایضاً) : نور راه کهکشان تابان در او چون به سفره لاجورد اندر لبن. ناصرخسرو. ناقۀ همت به راه فاقه ران تا گرددت توشه خوشۀ چرخ و منزلگاه راه کهکشان. خاقانی. دی غباری بر فلک می رفت گفتم کاین غبار مرکبان شه ز راه کهکشان افشانده اند. خاقانی. خون دل زد به چرخ چندان موج که گل از راه کهکشان برخاست. خاقانی. مه به اشک از خاک راه کهکشان گل گرفت و خاک او اندود بس. خاقانی. مجره کهکشان پیش یراقش درخت خوشه جو جو زِاشتیاقش. نظامی. شب ماه خرمن می کند ای روز زین بر گاو نه بنگر که راه کهکشان از سنبله پرکاه شد. مولوی
نام یکی از بخشهای شهرستان بهبهان است. منطقه ای است کوهستانی و هوای سه دهستان بهمئی گرمسیر و طیبی گرمسیر و بویراحمد گرمسیر و قسمتی از دهستان چرام گرمسیر و هوای بقیۀ دهستانها سردسیر است. محصول عمده آن غلات دیمی، برنج و حبوبات و لبنیات و پشم و پوست است. از ده دهستان به شرح زیر تشکیل گردیده است: بهمئی گرمسیر، طیبی گرمسیر، بویراحمد گرمسیر، بهمئی سرحدی، بویراحمد سردسیر، طیبی سرحدی، بویراحمد سرحدی، چرام، بهمئی سردسیر، دشمن زیاری. جمع قرای آن 395 آبادی و دارای 85هزار تن سکنه است. کوههای مرتفعی در شمال کهکیلویه وجود دارد و ارتفاع قلۀ کوه سردوک واقع در دهستان بهمئی سرحدی در حدود 3200 متر و کوه پس شانه 3300 متر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). شهرستان کهکیلویه در حدود 9809 کیلومتر مربع مساحت دارد و از نظر تقسیمات کشوری تابع فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه است. شهرستان کهکیلویه در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 112045 تن جمعیت بود که از این عده 108690 تن دارای محل سکونت و 3355 تن بقیه متحرک بوده اند. شهر دهدشت مرکز شهرستان است. (از نشریۀ مرکز آمار ایران ج 138). فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه در حدود 14261 کیلومتر مربع مساحت دارد و بین 30 درجه و 9 دقیقۀ تا 31 درجه و 32 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 57 دقیقه تا 51 درجه و 42 دقیقۀ طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه از جانب شمال به فرمانداری کل چهارمحال بختیاری، از مشرق به استان اصفهان و فارس، از جنوب به استان فارس و از مغرب به استان خوزستان محدود می باشد. فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 164918 تن جمعیت بود. نقاط شهری علاوه بر یاسوج که مرکز فرمانداری کل است شامل دو شهر دیگر نیز می باشد. (از نشریۀ مرکز آمار ایران ج 164 خردادماه 1347)
نام یکی از بخشهای شهرستان بهبهان است. منطقه ای است کوهستانی و هوای سه دهستان بهمئی گرمسیر و طیبی گرمسیر و بویراحمد گرمسیر و قسمتی از دهستان چرام گرمسیر و هوای بقیۀ دهستانها سردسیر است. محصول عمده آن غلات دیمی، برنج و حبوبات و لبنیات و پشم و پوست است. از ده دهستان به شرح زیر تشکیل گردیده است: بهمئی گرمسیر، طیبی گرمسیر، بویراحمد گرمسیر، بهمئی سرحدی، بویراحمد سردسیر، طیبی سرحدی، بویراحمد سرحدی، چرام، بهمئی سردسیر، دشمن زیاری. جمع قرای آن 395 آبادی و دارای 85هزار تن سکنه است. کوههای مرتفعی در شمال کهکیلویه وجود دارد و ارتفاع قلۀ کوه سردوک واقع در دهستان بهمئی سرحدی در حدود 3200 متر و کوه پس شانه 3300 متر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). شهرستان کهکیلویه در حدود 9809 کیلومتر مربع مساحت دارد و از نظر تقسیمات کشوری تابع فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه است. شهرستان کهکیلویه در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 112045 تن جمعیت بود که از این عده 108690 تن دارای محل سکونت و 3355 تن بقیه متحرک بوده اند. شهر دهدشت مرکز شهرستان است. (از نشریۀ مرکز آمار ایران ج 138). فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه در حدود 14261 کیلومتر مربع مساحت دارد و بین 30 درجه و 9 دقیقۀ تا 31 درجه و 32 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 57 دقیقه تا 51 درجه و 42 دقیقۀ طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه از جانب شمال به فرمانداری کل چهارمحال بختیاری، از مشرق به استان اصفهان و فارس، از جنوب به استان فارس و از مغرب به استان خوزستان محدود می باشد. فرمانداری کل بویراحمد و کهکیلویه در سرشماری آبان ماه 1345 دارای 164918 تن جمعیت بود. نقاط شهری علاوه بر یاسوج که مرکز فرمانداری کل است شامل دو شهر دیگر نیز می باشد. (از نشریۀ مرکز آمار ایران ج 164 خردادماه 1347)
جسمی است سفید جذب کننده رطوبت و آن از پخته شدن سنگ مخصوصی که آنرا سنگ آهک نامند در حرارت 950 درجه بدست آید. چون روی آن آب بریزند از هم پاشیده شود و حرارت ایجاد کند. آهک را برای محکم کردن ساختمان با ملاط و شفته و ساروج مخلوط کنند اکسید کلسیوم، نوره واجبی تنویر. یاآهک بادآنچه آهک خوب از سنگهای کوچک. یا آهک چارو. یا آهک رنده. آهکی که تیزی و قوت آن باقی باشد مکلس مقابل آهک کشته آهک مخلوط بخاکستر و لوئی که بدان حوض و خزانه حمام و مانند آنرا اندایند آهک چارو سارو. یا آهک کشته . آهکی که قوت وحدت آن بمرور زمان یا مجاورت رطوبت از میان رفته باشد یا آهک نوره. نوره واجبی تنویر. یا آهک نوشادر. نوره واجبی. یا مثل آهک. سخت متلاشی سخت از هم پاشیده
جسمی است سفید جذب کننده رطوبت و آن از پخته شدن سنگ مخصوصی که آنرا سنگ آهک نامند در حرارت 950 درجه بدست آید. چون روی آن آب بریزند از هم پاشیده شود و حرارت ایجاد کند. آهک را برای محکم کردن ساختمان با ملاط و شفته و ساروج مخلوط کنند اکسید کلسیوم، نوره واجبی تنویر. یاآهک بادآنچه آهک خوب از سنگهای کوچک. یا آهک چارو. یا آهک رنده. آهکی که تیزی و قوت آن باقی باشد مکلس مقابل آهک کشته آهک مخلوط بخاکستر و لوئی که بدان حوض و خزانه حمام و مانند آنرا اندایند آهک چارو سارو. یا آهک کشته . آهکی که قوت وحدت آن بمرور زمان یا مجاورت رطوبت از میان رفته باشد یا آهک نوره. نوره واجبی تنویر. یا آهک نوشادر. نوره واجبی. یا مثل آهک. سخت متلاشی سخت از هم پاشیده
کاهکشان، مجموعه ای از بیلیون ها ستاره است که برخی از آن هابه مراتب بزرگتر از خورشید می باشند، اما به علت فاصله زیاد، کوچکتر از خورشید به نظر می آیند.در بین ستارگان کهکشان ها، مقادیر زیادی گاز و ابرهایی از گرد و غبار وجود دارند که به گازه
کاهکشان، مجموعه ای از بیلیون ها ستاره است که برخی از آن هابه مراتب بزرگتر از خورشید می باشند، اما به علت فاصله زیاد، کوچکتر از خورشید به نظر می آیند.در بین ستارگان کهکشان ها، مقادیر زیادی گاز و ابرهایی از گرد و غبار وجود دارند که به گازه