جدول جو
جدول جو

معنی کهریزک - جستجوی لغت در جدول جو

کهریزک
(کَ زَ)
دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و752 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام محلی کنار راه قم و طهران میان خیرآباد و عبدالله آباد و یکی از کارخانه های قند ایران در اینجاست که در سال 1310 هجری شمسی مفتوح شد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کهریزک
(کَ زَ)
کاریز و قنات کوچک. (از ناظم الاطباء). رجوع به کهریز و کاریز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کریشک
تصویر کریشک
جوجۀ مرغ
مرد جنگی
گودال، گودی، مغاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهیزک
تصویر بهیزک
پنجه، نپنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که به ترتیب عبارت است از مثلاً اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواش، چون در گاهنمای باستانی ایران هر ماه سی شبانه روز بود و هر سال ۳۶۰ شبانه روز می شد ازاین رو در پایان سال پنج روز می افزودند تا سال دقیقاً ۳۶۵ روز بشود
، پنجۀ دزدیده، پنجۀ بزرگ، پنجۀ مسترقه، خمسۀ مسترقه، پنجک، وهیزک، اندرگاه، پنجه وه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریز
تصویر کاریز
مجرای آب روان در زیر زمین، قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنیزک
تصویر کنیزک
کنیز خردسال، دختر، دخترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهریز
تصویر کهریز
کاریز، مجرای آب روان در زیر زمین، قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وهیزک
تصویر وهیزک
پنجه، نپنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که به ترتیب عبارت است از مثلاً اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهشتواش، چون در گاهنمای باستانی ایران هر ماه سی شبانه روز بود و هر سال ۳۶۰ شبانه روز می شد ازاین رو در پایان سال پنج روز می افزودند تا سال دقیقاً ۳۶۵ روز بشود
، پنجۀ دزدیده، پنجۀ بزرگ، پنجۀ مسترقه، خمسۀ مسترقه، پنجک، بهیزک، اندرگاه، پنجه وه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریزی
تصویر کریزی
پیر، فرتوت، خمیده قامت، ویژگی پرنده ای که پر آن ریخته است
فرهنگ فارسی عمید
(کَ زَ)
دهی از دهستان چالانچولان است که در شهرستان بروجرد واقع است و 173 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَهْ زَ / زِ)
کاه ریزه. ریزۀ کاه. خردۀ کاه. پر کاه. پرۀ کاه. پرۀ خرد کاه:
کز وجه زمین بوس ز دیوان سرایت
که ریزه ربایند به بیجادۀ جاذب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(پَ نَ / نِ)
مقنی و کاونده. (ناظم الاطباء). کمانه. کومش. قناء. کاریزگر
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کاریز و قنات و مجرای آب در زیرزمین. (از ناظم الاطباء). کاریز. کاهریز. قنات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون از دور یکی رابدیدی، اعلام کردی جمله در کهریزها و میان ریگ پنهان شدندی. (تاریخ غازان ص 249). رجوع به کاریز شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ زِ اَیْ یو)
دهی از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 420 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان رستاق بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر واقع در6هزارگزی شمال باختری خلیل آباد. یک هزارگزی شمال شوسۀ عمومی کاشمر به بردسکن. جلگه و گرمسیر و سکنه آن 687 تن است. قنات دارد محصول آن غلات و بنشن و میوه جات و انار و انجیر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کریزی
تصویر کریزی
پرنده ای که پر آن بریزد و تولک کند: (به باز کریز بمانم همی اگر کبک بگریزد از من رواست) (رودکی)، چیزی که بخورد پرندگان شکاری دهند تا زود تولک کند و پر بریزد، پیری که در قوای او فتور حاصل شده
فرهنگ لغت هوشیار
آب باشد که در زیر زمین از چاه بچاه برند، جوی آبی باشد که در زیر زمین بکنند تا آب از آن روان شود
فرهنگ لغت هوشیار
زن خرد، دخترک، پرستار زن خرد، دخترک یا زنکی که برده باشد: و روایت کرده اند که کنیزکی داشت (محمد) گلستان نام، کنیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهیزک
تصویر وهیزک
بهیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریشک
تصویر کریشک
جوجه مرغ. مغاک گودال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهریز
تصویر پهریز
پرهیز
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از 12 ماه ایران باستان دارای 30 روز بود و سال 1230 360 روز. بنابراین هر سال شمسی پنج روز کم داشتن، برای جبران در آخر هر سال پنج روز دیگر می افزودند تا سال شمسی درست دارای 365 روز باشد، این کبیسه سال را در عربی خمسه مسترقه و در فارسی پنجه دزدیده و بهیزک و در پهلوی و هیجک و پنجه و پنج وه و گاه و اندرگاه نامیه اند. توضیح مصحف این کلمه در فرهنگها (بهترک) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از که ریزه
تصویر که ریزه
ریزه کاه، خرده کاه، پره خرد کاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهریز
تصویر کهریز
مجرای آب در زیر زمین قنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفلیزک
تصویر کفلیزک
چمچه بزرگ سوراخ دار، سگ ماهی، بچه قورباغه، کفچلاز، کفچلیزه، کفجلاز، کفجلیز، مفچلیزک، کفلیز، کفچلیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهیزک
تصویر بهیزک
((بِ زَ))
پنج روز آخر سال به نامهای اهنود، اشتود، سپنتمد، و هوخشتر و هیشتوایشت که مأخوذ از نام پنج فصل گاثه ها می باشد، در ایران باستان هر ماه سی روز بوده است بنابراین به آخر سال یعنی پایان اسفند، پنج روز می افزودند تا سال سیصد و شصت و پنج روز شود، خمسه مستسرقه، پنجه دزدیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاریز
تصویر کاریز
قنات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریشک
تصویر کریشک
((کَ یا کِ شَ))
جوجه مرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریشک
تصویر کریشک
((کُ شَ))
مغاک، گودال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کریزی
تصویر کریزی
((کُ رِ))
پیر، فرتوت، خمیده قامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیزک
تصویر کنیزک
((کَ زَ))
دخترک، پرستار زن خرد، دخترک یا زنکی که برده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیزک
تصویر کنیزک
آلتون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاریز
تصویر کاریز
قنات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کهریز
تصویر کهریز
قنات
فرهنگ واژه فارسی سره