جدول جو
جدول جو

معنی کهبر - جستجوی لغت در جدول جو

کهبر(کَ)
نام ولایتی است در هند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161). نام ولایتی است در هندوستان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در فرهنگ رشیدی ’کهیر’ (به فتح کاف و کسر ها) ، نام ولایتی است از هند. (حاشیۀ برهان چ معین) :
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر.
عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کهار
تصویر کهار
(پسرانه)
گهار، از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کهیر
تصویر کهیر
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهبد
تصویر کهبد
نگهبان کوه، کوه نشین، پارسایی که در کوه خانه گرفته و در آنجا عبادت می کند
فرهنگ فارسی عمید
از درختان گرمسیری که در سواحل خلیج فارس می روید و چوب آن در ساختن بعضی اشیای چوبی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
کسی که دیگری را راهنمایی کند، راهنما، راهبر، در علوم سیاسی بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
کوچک تر، خردتر، اندک تر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ بَ)
کاه برگ. برگ کاه:
ربودندش آن دیوساران ز جای
چو کهبرگ را مهرۀکهربای.
نظامی.
به کهبرگ ساکن کنی باد را
هراسانی از بید پولاد را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهبر
تصویر شهبر
پیر کلانسر مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهبر
تصویر اهبر
اشتر فربه اشتر گوشتناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کابر
تصویر کابر
بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
آماس و ورمی که در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید میاید میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ایست از تیره پروانه واران که دارای برخی گونه های درختی نیز میباشد. گل آذینش سنبله یی است و ساقه هایش خار دارند. در جنوب ایران (نر ماشیر و بندرعباس) و هندوستان میروید غاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
کوچکتر، خردتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهبه
تصویر کهبه
رنگ تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهبد
تصویر کهبد
کوه نشین، نگهبان کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
راهنما، هادی، مرشد، امام، پیشوا، قائد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهبل
تصویر کهبل
((کَ بُ یا بَ))
نادان، احمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهبد
تصویر کهبد
((کُ بُ))
زاهد، گوشه نشین، عابد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهبد
تصویر کهبد
((کَ بَ یا بُ))
خزانه دار، صراف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
((رَ بَ))
پیشوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
((کِ تَ))
خردتر، خردسال تر
فرهنگ فارسی معین
((کَ))
درختچه ای است از تیره پروانه واران که دارای برخی گونه های درختی نیز می باشد. گل آذینش سنبله ای است و ساقه هایش خار دارند. در جنوب ایران (نرماشیر و بندرعباس) و هندوستان می روید، غاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهیر
تصویر کهیر
((کَ))
نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود می آید و آن برآمدگی هایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است، کئیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
حقیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
Lead
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
principal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
ведущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
führend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
провідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
wiodący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
领先的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
líder
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
guida
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رهبر
تصویر رهبر
principal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی