جدول جو
جدول جو

معنی کنفه - جستجوی لغت در جدول جو

کنفه
(کَ نَ فَ)
ناحیه و کرانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کنفه الابل. ناحیتها و جانبها. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کافه
تصویر کافه
جمیع، همه، همگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنجه
تصویر کنجه
نوعی کباب که تکۀ های گوشت را در دیگ و با بخار آب می پزند، کباب کنجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
کار نیک، ثواب، برای مثال نه بد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشت بهرام - برهان قاطع - کرفه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنفت
تصویر کنفت
چرکین، کثیف، ضایع، شرمسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنجه
تصویر کنجه
خری که زیر دهانش ورم کرده باشد، خر دم بریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنیه
تصویر کنیه
لقبی برای تعظیم و تکریم که در اول آن «اب»، «ابن»، «ام» یا «بنت» می آمد مانند ابوالحسن و ام کلثوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلفه
تصویر کلفه
رنگ سرخ تیره، سیاهی به سرخی آمیخته، لکۀ سرخ تیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنده
تصویر کنده
تنۀ درخت که شاخه های آن بریده شده باشد، تکۀ چوب کلفت، هیزم. 4. تکۀ چوب ستبر با بند آهنی که به پای زندانیان می بستند
کندۀ زانو: در علم زیست شناسی استخوان گرد زانو
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَنْ نَ فَ)
لحیه مکنفه، ریش بزرگ کرانه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عنفه
تصویر عنفه
دولاب (توربین آبی)، کرت کرد (بازه میان گیاهان کشت شده)
فرهنگ لغت هوشیار
اسمی است غیر از اسم اصلی شخص که در اول آن لفظ اب یا ابن یا بنت می آید مانند ابوالقاسم یا ابوالفضل، ام کلثوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکفه
تصویر نکفه
نکفه در فارسی بکشه گند بناگوی (گند غده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنبه
تصویر کنبه
ریسمان خام
فرهنگ لغت هوشیار
کافه در فارسی - همگی همه این واژه در تازی دون (منون) است مونث کاف باز دارنده فرانسوی بنکده (از بنک قهوه و کده) سالار سپاه کلا جمعیا: (موجودات کافه آفریده خدایند . { جایی که در آن چای و قهوه و امثال آن صرف کنند قهوه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنخه
تصویر کنخه
(کشتی رانی) علم راجع به اتصال بسه ها (سواحل خلیج فارس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوه
تصویر کنوه
کنیه بنگرید به کنیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنجه
تصویر کنجه
تکه گوشت کوچکی که برسیخ کشند یا قیمه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
حفر کردن، برآوردن خاک زمین را چنانکه گودالی یا دخمه ای یا خانه ای و مانند آن آماده گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
ثواب، کار نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفه
تصویر انفه
آغاز چیزی نخستین بزرگیاد (تکبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانفه
تصویر کانفه
باز دارنده دیواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنظه
تصویر کنظه
اندوه، تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
کلفت در فارسی پرسته کنیزک، کیارا تاسه، کیارا تاسه، یال (به معنی فرزند و عیال است)، درد سر گرفتاری، سرخ تیره از رنگ ها کنجودک کنجدک کک مک هر یک از لکه هایی که در آفتاب و ماه دیده میشود، لکه ای که در صورت انسان پدید آید: (از این می اندیشیدم که اینجا سلس گرفت و آنجا درد شکم و اینجا درد دندان و کلفه بر روی پدید آمد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنفره
تصویر کنفره
پره بینی، نوک بینی
فرهنگ لغت هوشیار
شرمزده و افسرده وجهه خود را از دست داده: دختر یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی کرد، دارای چین و چروک و کثیف شده (پارچه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافه
تصویر کافه
((فِّ))
همه مردم، بازدارنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
((کَ فِ))
کار نیک، ثواب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیه
تصویر کنیه
((کُ یَ یا یِ))
لقب، برنام، کنیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنفت
تصویر کنفت
((کِ نِ))
شرمسار، خجل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنده
تصویر کنده
((کُ دِ))
چوب ستبری که بر پای مجرمان و اسیران می بستند، هیزم، هیمه، قسمت پایین درخت، یکی از فنون کشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنجه
تصویر کنجه
((کِ جَ یا جِ))
تکه گوشت کوچکی که بر سیخ کشند یا قیمه کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنجه
تصویر کنجه
((کُ جَ یا جِ))
خری که زیر دهانش ورم کرده باشد، خر دم بریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
((فِ))
جایی که در آن قهوه، چای، شیرینی و امثال آن صرف کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کافه
تصویر کافه
نوشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره