معنی کنده کنده تنۀ درخت که شاخه های آن بریده شده باشد، تکۀ چوب کلفت، هیزم. 4. تکۀ چوب ستبر با بند آهنی که به پای زندانیان می بستندکندۀ زانو: در علم زیست شناسی استخوان گرد زانو تصویر کنده فرهنگ فارسی عمید