- کنجل
- هر چیز در هم کشیده و چین و شکن بهم رسانیده، دست و پایی ک انگشتانش در هم کشیده شده باشد، خمیرنانی که در تنور افتاده و در میان آتش پخته شده باشد
معنی کنجل - جستجوی لغت در جدول جو
- کنجل ((کُ جُ))
- هر چیز پیچیده و درهم کشیده، دست و پایی که انگشتان آن درهم کشیده شده و کج و کوله باشد
- کنجل
- هر چیز پیچیده و درهم کشیده شده مانند خمیر نان که در تنور بیفتد و در هم کشیده و گلوله شود، ویژگی دست یا پایی که انگشتان آن درهم کشیده و کج وکوله باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در هم فرو رفته و پیچیده شده در هم کشیده و چین و شکن بهم رسانیده
هر چیز در هم کشیده و چین و شکن بهم رسانیده، دست و پایی ک انگشتانش در هم کشیده شده باشد، خمیرنانی که در تنور افتاده و در میان آتش پخته شده باشد
ته مانده چیزهای بد و خراب
رازک از گیاهان
فراخ چشم فراخ و پهن
بی شرم بد زبان: زن
تازه، نو، بدیع، طرفه
گل ختمی، گیاهی از تیرۀ پنیرکیان با ساقۀ ضخیم، برگ های پهن و گل های درشت صورتی یا مایل به ارغوانی، انجل، گل خطمی
خری که زیر دهانش ورم کرده باشد، خر دم بریده
دانۀ روغنی کوچکی که از آن روغن گرفته می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با گل های سفید یا قرمز
کالای وازده و پست که خریدار نداشته باشد، جنس نامرغوب
نوعی کباب که تکۀ های گوشت را در دیگ و با بخار آب می پزند، کباب کنجه
سیاه گوش از جانوران
برده زر خرید
فرانسوی رفدیس، ستون گچ بری
گیاهی است از تیره چتریان بصورت درختچه بارتفاع 2، 1 تا 4، 2 متر که در اکثر نقاط ایران میروید. ساقه اش ضخیم بی کرک و گلها یش سفید و میوه اش کوچک و بیضوی است. در مجاری ترشحی گیاه مذکور شیره شیرینی رنگی جریان دارد که بر اثر گزش حشرات یا تولید زخم و خراش شکافها یی که باد و عوامل دیگر در پوست ساقه اش ایجاد میکند بخارج ترشح میشود و بعلاوه در ریشه های سه ساله تا چهار ساله نیز مقدار زیادی از این صمغ وجود دارد که بر اثر گرمای ثابت زمین خود بخود از اطراف شکافها ناحیه یقه بخارج ترشح میشود. این صمغ را بنام صمغ آمونیاک می نامند و آن بصورت قطعات کوچک و نا منظم (ببزرگی 3، 1 تا 5، 3 سانتیمتر) یا بشکل توده حجیمی برنگ زرد میباشد و بوی معطر و طعم گس و تلخ و مهوعی دارد شجر الاشق درخت اشه درخت و شق
تکه گوشت کوچکی که برسیخ کشند یا قیمه کنند
درخت پشه غال که از گونه های نارون است
بزرگ جثه (فیل) قوی هیکل (پیل)
تخمی است معروف که از آن روغن گیرند
کنجاره: بس پند پذیرفتم و این شعر بگفتم از من بدل خرما بس باشد کنجال. (ابوالعباس)
سخت و درشت
داس، نیزه، کشت انبوه، پر فرزند: مرد، تخته پاک کن آلتی که بوسیله آن گیاه را درو کنند داس، جمع مناجل، سنانی که زخم فراخ وارد آورد، کشت در هم پیچیده، تیر بزرگ سوراخ داری که از سوراخهای آن زنجیرهایی را - که بدانها سنگهای بزرگ آویزان کرده اند - می گذرانند و آنرا برای آزمایش زور و قوت بکار برند
سنگین
گیاهی است از تیره گزنه ها از دسته شاهدانه ها، نباتی است دو پایه و بالارونده و پیچنده. بوی گل هایش معطر و مطبوع و شبیه بوی سنبل الطیب و طعم آن ها تلخ و بااحساس سوزش و گرما همراه است، حشیشه الدینار، رازک، همل
((کُ سُ))
فرهنگ فارسی معین
پیش آمدگی بنا به داخل پیاده رو، تیری که یک سر آن درگیر و سر دیگر آن آزاد باشد، میزی کم عرض در کنار دیوار و چسبیده به آن که معمولاً آیینه ای بر روی آن یا دیوار مقابل آن قرار دارد، قسمتی از جلو داشبورد ماشین در فاصله بین د
((کُ جِ))
فرهنگ فارسی معین
از گیاهان دو لپه ای روغنی است که از دانه آن روغن گرفته می شود و در صنایع مختلف از جمله صابون سازی مصرف می شود