- کنترل
- مهار، وارسی، در شمار آوردن
معنی کنترل - جستجوی لغت در جدول جو
- کنترل
- بازرسی، تحت مراقبت و نظارت داشتن، توانایی اداره و هدایت خود یا کسی، دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور، کنترل از راه دور
- کنترل
- بازبین، وارسی، تشفیش، بازرسی
- کنترل ((کُ تُ رُ))
- جستجو، تفتیش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که در راه آهن یا تماشاخانه بلیط ها را رسیدگی می کند، مامور کنترل
کوته بالا
فرانسوی وارس، فرمانچیر مفتش ممیز. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
وا رسیدن، فرمان دادن، زیر فرمان گرفتن نظارت کردن تفتیش کردن، یا خود را کنترل کردن، نظارت داشتن عقل شخص بر احساسات و اعمال وی
Controlling
Control, Rein
controlador
controlar, reforçar
kontrollierend
kontrollieren, Zügel anziehen
kontrolujący
kontrolować, trzymać w ryzach
контролирующий
контролировать , вожжи
контролюючий
контролювати , утримувати
controlador
controlar, refrenar
contrôlant
contrôler, rênes
controllante
controllare, tenere a freno
controlerend
controleren, in toom houden
नियंत्रक
नियंत्रित करना , लगाम लगाना
mengendalikan
mengendalikan
متحكّمٌ
سطر , يحتفظ بالحبل