- کنارپه
کنار و حاشیه ی پرچین کناره ی محلی مخصوص و مشخص
معنی کنارپه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاکم، والی، مرزبان، برای مثال کنارنگ با پهلوان هر که هست / همه داد جویید با زیردست (فردوسی - ۷/۱۲۸)
کنجار، برای مثال رفته ست پاک روغن از این زیتون / جز دانه نیست مانده و کنجاره (ناصرخسرو - ۲۹۷)
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
(کِنْ نا رَ)
لغت نامه دهخدا
پاره ای از کتان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کنار. پاره ای از جامۀ کتان و این دخیل است. (از اقرب الموارد)
(کَنْ نا رَ / کِنْ نا رَ)
لغت نامه دهخدا
رباب یا دف یا طنبور. ج، کنارات. کنانیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). طبل یک روی. (مهذب الاسماء). عودها و دف ها و طبلها و طنبورها. شاید قلب کران به معنی عود باشد. ج، کنارات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
(کَ رَ / رِ)
لغت نامه دهخدا
قلاب آهنی است که قصابان گوسفند کشته را بدان زده بر در دکان بیاویزند و معرب آن قناره است و به تعریب مشهور شده. (از انجمن آرا) (آنندراج). قلاب آهنین و معرب آن قناره در لغت هر چیزی را گویند که بر آن چیزها آویزند و در اصطلاح قلاب را خصوصاً قلابی که قصابان گوشت بر آن بند کنند. (برهان). قلاب آهنین. قناره معرب آن است. (رشیدی) (مهذب الاسما)
ناظر امور لشکری ایران، مرز بان صاحب سرحد، حاکم فرماندار: کنارنگ یا پهلوان هر که هست همه داد جویند با زیر دست، شحنه
نخاله و ثقل تخم کنجد و هر تخمی که روغن آنرا گرفته باشند: روغن و کنجاره بهم خوب نیست ایشان کنجاره و من روغنم. (ناصر خسرو)
در کنار گرفتن: دست بگشاد و کنار انش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت. (مثنوی)
چوبی یا آهنی دراز دارای میخ های بلند که در دکان قصابی گوشت را به آن آویزان می کنند، قناره
((پِ))
فرهنگ فارسی معین
نیمکت بزرگ پشت دار
کاناپه تختخواب شو: نوعی کاناپه که باز می شود و به صورت تختخواب درمی آید
کاناپه تختخواب شو: نوعی کاناپه که باز می شود و به صورت تختخواب درمی آید
((کُ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
نخاله و ثفل تخم کنجد و هر تخمی که روغن آن را گرفته باشند، کنجار، کنجال، کنجاله
پهلو، جانب، حاشیه، دامن، ساحل، طرف، کرانه، کران، گوشه، لبه
در کنار، خارج از گذرگاه
کناره، ساحل، حاشیه
