جدول جو
جدول جو

معنی کناره

کناره
چوبی یا آهنی دراز دارای میخ های بلند که در دکان قصابی گوشت را به آن آویزان می کنند، قناره
تصویری از کناره
تصویر کناره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کناره

کناره

کناره
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
کناره
فرهنگ فارسی عمید

کناره

کناره
پاره ای از کتان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کنار. پاره ای از جامۀ کتان و این دخیل است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کناره

کناره
رباب یا دف یا طنبور. ج، کنارات. کَنانیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). طبل یک روی. (مهذب الاسماء). عودها و دف ها و طبلها و طنبورها. شاید قلب کَران به معنی عود باشد. ج، کنارات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

کناره

کناره
قلاب آهنی است که قصابان گوسفند کشته را بدان زده بر در دکان بیاویزند و معرب آن قناره است و به تعریب مشهور شده. (از انجمن آرا) (آنندراج). قلاب آهنین و معرب آن قناره در لغت هر چیزی را گویند که بر آن چیزها آویزند و در اصطلاح قلاب را خصوصاً قلابی که قصابان گوشت بر آن بند کنند. (برهان). قلاب آهنین. قناره معرب آن است. (رشیدی) (مهذب الاسما)
لغت نامه دهخدا