- کمک
- اعانه
معنی کمک - جستجوی لغت در جدول جو
- کمک
- اندک، کم، هر چیز خرد و کم
- کمک
- اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ، مساعدت، مدد، دستیاری کومک ترکی ادیار کوچ یار، یاری کم قلیل. یا کمکی. اندکی: هما آنطور که از رفتارش احساس میشد کمکی هم رنجیده خاطر مینمود. مدد یاری: امیر زاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. یا کمک مالی. بوسیله مال و پول کسی را یاری کردن
- کمک
- مدد، یاری، کومک نیز به همین معنی است، آن که همکاری می کند، دستیار، همراه، کومک
- کمک
- یاری، مدد، همراهی
- کمک
- Aid, Assistance
- کمک
- ajuda, assistência
- کمک
- Hilfe, Unterstützung
- کمک
- pomoc
- کمک
- помощь
- کمک
- допомога
- کمک
- ayuda, asistencia
- کمک
- aide, assistance
- کمک
- aiuto, assistenza
- کمک
- सहायता , सहायता
- کمک
- bantuan
- کمک
- مساعدةٌ
- کمک
- עזרה , סיוע
- کمک
- 援助 , 帮助
- کمک
- 援助 , 支援
- کمک
- msaada
- کمک
- ความช่วยเหลือ , ความช่วยเหลือ
- کمک
- সহায়তা , সাহায্য
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندکی، کم بودن، مختصر بودن
جمع ابکم، گنگان
مساعدت
این واژه را معین تازی دانسته کمکام تازی به آرش گرداندام یا خپله است به آرش بنه یا ازدوی بنه پارسی است ضرو، مصطکی صمغ الکمکام
سوغه (مرسومی باشد که سپاهیان از علوفه و ماهانه خویش به نویسندگان دهند)
اییار یاری کردن
آلتی است که برای کمک کردن به فنرهای موتور اتومبیل روی اسکلت آن نصب می شود، و بشکل پیستونی است که در داخل یک لوله حرکت می کند یار خیره آلتی است که برای کمک کرد بفنر های اتومبیل روی اسکلت آن نصب میشود 0 ساختمان آن بشکل پیستونی است که در داخل یک لوله حرکت میکند 0 در درون لوله مقداری روغن موجود است و کمک فنر هنگام باز شدن بسرعت باز میگردد ولی برای بسته شدن احتیاج بفشار زیاد دارد تا بتانی بسته شود
کمک خواستن فریاد دیدن یاری خواستن کمک خواستن