- کمل
- جمع کامل، بزرگ
معنی کمل - جستجوی لغت در جدول جو
- کمل
- کامل، تمام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از کمبلای سنسکریت پشمینه چوخا بافته ای باشد پشمینه بغایت درشت و خشن که فقرا و درویشان پوشند: (دراز کار بود گر بکسوت کملی بتاج و تخت کند میل رای پیرو گدای)، (رضی الدین نیشابوری)
جامۀ پشمی خشن
رساتر
تمامتر، کاملتر، رسیده تر
کامل شدن
تکمیل شده، تمام شده
کامل کننده، تمام کننده
تمام و کمال گردانیده شده، تام و تمام
کامل تر، تمام تر
تمام شدن، کامل شدن
Complement, Supplement
complemento, suplemento
uzupełnienie, dodatek
дополнение
доповнення , доповнення
aanvulling
Ergänzung
complemento, suplemento
complément, supplément
complemento, supplemento
পরিপূরক
pelengkap, suplemen
tamamlayıcı, ek
補完 , 補足
תוסף , תּוֹסֶפֶת
nyongeza
การเสริม , ส่วนเสริม
مكمولٌ , مكمّلٌ