جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کمل

کمل

کمل
جَمعِ واژۀ کامل. (ناظم الاطباء) ، کامل. بزرگ. توضیح آنکه این کلمه در عربی هر چند وزناً نظیر دارد (رُکّع، سُجّد) ولی در قاموسهای عربی دیده نشده. اما در فارسی جمع آن بصورت کملین مستعمل است. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کملین شود
لغت نامه دهخدا

کمل

کمل
تمام. یقال: اعطاء المال کملاً، ای کاملاًو کذا اعطه کملاً. (منتهی الارب). تمام. (آنندراج). تمام و کامل. (ناظم الاطباء). کامل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کمل

کمل
متنفر، ناراحت، دلگیر، متمکن، سرمایه دار، کاه، کاه شالی، ساقه ی شالی درو شده جهت خوراک چهارپایان
فرهنگ گویش مازندرانی

بمل

بمل
فرانسوی بم نشان یکی از علامات تغییر دهنده است که قبل از نوتها گذارده شود. ای علامت صدای نوت را نیم پرده پایین میاورد. بعبارت دیگر صدای نوت را نیم پرده بم میکند مقابل دیز
فرهنگ لغت هوشیار