جدول جو
جدول جو

معنی کمرسخت - جستجوی لغت در جدول جو

کمرسخت
(کَ مَ سَ)
ثابت رأی ستیزکار. (امثال و حکم ج 3 ص 1235) : عارض مردی کمرسخت بود، گفت معلوم است که شغل من عارضی است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 541)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوربخت
تصویر کوربخت
بدبخت، بداختر، شوربخت، تیره بخت، نگون بخت، بی طالع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
جان سخت، پرطاقت، لجوج
فرهنگ فارسی عمید
(کَ مَ)
تنگ اسب که عبارت از بند اسب است. (آنندراج). تنگ اسب. بند اسب. (فرهنگ فارسی معین) ، ابزام. ابزیم. ابزین. زبان مانندی که در کمربند باشد و در حلقه سر دیگر بند گردد. نر قلاب. زبانۀ قلاب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زبانه مانندی که در سر کمربند باشد و در حلقۀ سر دیگر بند گردد و سگک. (ناظم الاطباء). الابزیم، زبانۀ پیش بند یعنی کمرسار. (دهار) ، ناحیت کمر، کمرسار کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ رَ)
لگام آراسته و زینت کرده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ)
کمر بستن. (فرهنگ فارسی معین) :
کجا هوش ضحاک بر دست تست
گشاد جهان از کمربست تست.
فردوسی.
و رجوع به کمربستن شود،
{{اسم مرکّب}} محل بستن کمربند. کمرگاه. (فرهنگ فارسی معین) : مگر عوج بن عنق که آب زیر کمربست او بود. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 195). قتاده گفت از کمربست تا بند پای در بند و قیداند. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 171)، قسمی مروارید که گویی او را کمری بر میان است و آن را به عربی مزنّر گویند یعنی زنار بسته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و منها (من الّلاّلی) المزنر ویسمی کمربست. (الجماهر بیرونی ص 126، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کمر شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ جَ)
دهی از دهستان راستوپی است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مدبر و بدبخت. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). بدبخت و بی طالع. (ناظم الاطباء). تیره بخت:
کنند این و آن خوش دگرباره دل
وی اندر میان کوربخت و خجل.
(بوستان).
، نمام وسخن چین، جاسوس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَنْ نُ شِ)
سازندۀ کمربند و تنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوربخت
تصویر کوربخت
بدبخت، بی طالع، تیره بخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم سخن
تصویر کم سخن
کسی که اندک سخن گوید کم گوی، ساکت خاموش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرسخت کردن
تصویر کمرسخت کردن
استوار بستن کمربند بر میان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
پرتوان، پر طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم بخت
تصویر کم بخت
بدبخت مدبر بی دولت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرساز
تصویر کمرساز
تنگ اسب، سازنده کمربند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
((~. سَ))
لجوج، پرطاقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
Pigheaded, Unyielding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
têtu, inflexible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
mgumu, isiyoyeyuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
inatçı, yılmaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
頑固な , 衰退しない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
עקשן , עיקש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
고집 센 , 굴하지 않는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
keras kepala, teguh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
जिद्दी , अडिग
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
упрямый , неуступчивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
koppig, onbuigzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
terco, inflexible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
testardo, inflessibile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
teimoso, inflexível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
固执的 , 不屈的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
uparty, niezłomny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
впертий , непохитний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
stur, unnachgiebig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرسخت
تصویر سرسخت
ดื้อรั้น , แข็งแกร่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی