- کمتری
- اقلیت
معنی کمتری - جستجوی لغت در جدول جو
- کمتری
- کمتر از همه اقل همه مقابل بیشترین: (این شرها بر کمترین روی افتد و بیشتر خیر ها غالب بوند چنانکه بیشترین کسی تندرست بوند و اگر بیمار بود بیشترین آن بود که بکمترین وقت بیمار بود)، کوچکترین حقیر ترین همه، ناقصترین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اقلیت
پست ترین، بی ارزش ترین، کوچک ترین، عنوانی که گوینده برای تواضع به خود می دهد، حقیر مثلاً این کمترین چندین بار عارض خدمت شدم
کمتر از همه، اندک ترین
mínimo
am wenigsten
najmniejszy
наименее
найменший
mínimo
le moindre
minimo
minst
सबसे कम
paling sedikit
הכי פחות
最も少ない
kidogo zaidi
น้อยที่สุด
সবচেয়ে কম
کم ترین
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، امرود، مرود، امبرود، انبرود، مل، لکل
شانه و دفتین جولاهگان
گلابی از میوه ها امرود امرود گلابی
بسیار قلیل و اندک
نوعی از انگور
تنبلی کاهلی، پرگوشتی فربهی
گمان برنده