جدول جو
جدول جو

معنی کمتری - جستجوی لغت در جدول جو

کمتری
اقلیت
تصویری از کمتری
تصویر کمتری
فرهنگ واژه فارسی سره
کمتری
کمتر از همه اقل همه مقابل بیشترین: (این شرها بر کمترین روی افتد و بیشتر خیر ها غالب بوند چنانکه بیشترین کسی تندرست بوند و اگر بیمار بود بیشترین آن بود که بکمترین وقت بیمار بود)، کوچکترین حقیر ترین همه، ناقصترین
تصویری از کمتری
تصویر کمتری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمترین
تصویر کمترین
اقلیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
پست ترین، بی ارزش ترین، کوچک ترین، عنوانی که گوینده برای تواضع به خود می دهد، حقیر مثلاً این کمترین چندین بار عارض خدمت شدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
کمتر از همه، اندک ترین
فرهنگ لغت هوشیار
น้อยที่สุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
সবচেয়ে কম
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کهتری
تصویر کهتری
کمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمثری
تصویر کمثری
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، امرود، مرود، امبرود، انبرود، مل، لکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفتری
تصویر کفتری
شانه و دفتین جولاهگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمثری
تصویر کمثری
گلابی از میوه ها امرود امرود گلابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمترک
تصویر کمترک
بسیار قلیل و اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمهری
تصویر کمهری
نوعی از انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمتری
تصویر لمتری
تنبلی کاهلی، پرگوشتی فربهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممتری
تصویر ممتری
گمان برنده
فرهنگ لغت هوشیار