جدول جو
جدول جو

معنی کماهی - جستجوی لغت در جدول جو

کماهی
همچنان که هست
تصویری از کماهی
تصویر کماهی
فرهنگ فارسی عمید
کماهی
(وَ چُ دَ)
رجوع به ترکیبهای کما شود
لغت نامه دهخدا
کماهی
تیره ای از بهمئی از شعبه لیراوی، از ایلهای کوه کیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
کماهی
چنان که بود
تصویری از کماهی
تصویر کماهی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهی
تصویر ماهی
(دخترانه)
جانوری مهره دار، آبزی معروف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کماسی
تصویر کماسی
کمی، کم بودن، به مقدار کم، اندکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کماهه
تصویر کماهه
آنچه برای دفع چشم زخم با خود بردارند، بازوبند، تعویذ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهی
تصویر ماهی
جانوری آبزی، مهره دار، خونسرد و دارای آبشش و باله که بعضی از انواع آن بدنی پوشیده از فلس دارند
ماهی خاویار: در علم زیست شناسی هر یک از ماهی های خوراکی غضروفی، شامل اوزن برون، تاس ماهی و فیل ماهی که تخم آن ها به صورت خاویار مصرف می شود
ماهی آزاد: در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی دریازی با بدن کشیده که در رودخانه تخم ریزی می کند، آزادماهی
ماهی برقی: در علم زیست شناسی نوعی ماهی با بدنی پهن و پوستی صاف که به وسیلۀ دستگاه مخصوصی که در بدن خود دارد نیروی برق تولید می کند، ماهی اژدر، سفره ماهی
ماهی پرنده: در علم زیست شناسی نوعی ماهی با باله های پهن که در آب های گرم زیست می کند و می تواند تا ۵ متر از سطح آب بالا بجهد
ماهی دودی: نوعی ماهی سفید که آن را از دریا صید می کنند و پس از خالی کردن شکم او گوشتش را مدتی در نمک می گذارند و بعد دود می دهند و نگه می دارند
ماهی سفید: در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی با گوشتی سفید که در دریای خزر زیست می کند
ماهی شیم: در علم زیست شناسی نوعی ماهی سفید با خال های سیاه در پشت
ماهی قزل آلا: در علم زیست شناسی نوعی ماهی خوراکی از خانوادۀ ماهی آزاد، با پوستی پوشیده از خال های تیره که معمولاً در رودخانه ها زندگی می کند
ماهی کولی: در علم زیست شناسی نوعی ماهی کوچک با قدی در حدود ۳۰ سانتی متر، شکمش سفید و پشتش آبی رنگ است
فرهنگ فارسی عمید
(کَ یِ)
دهی از دهستان میناب شهرستان بندرعباس است که 2500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
از پسران یافث بن نوح است. (تاریخ گزیده چ نوایی ص 26). و رجوع به یافث در همین لغت نامه و مجمل التواریخ و القصص ص 104 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
به معنی کمی است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان). به معنی کم و کاستی و مخفف آن است و کمرسی نیز به همین معنی می آید. (از آنندراج) (انجمن آرا). کمی و کاستی و قلت و نقصان. (ناظم الاطباء) (در تداول عامه تهرانی) کمی. قلت. مقابل بسیاری. (فرهنگ فارسی معین). درتداول عامه بخصوص زنان، نقص. نقیصه. نقصان. قلت. کمی. کمبود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آب آن چشمه ز ابتدای وجود
نه کماسی کند، نه بفزاید.
سراج الدین راجی (از آنندراج).
چون عیسی به خانه اندررفت شاگردان از او پرسیدند: چرا ما نتوانستیم این دیو (از کودک مصروع) بدر کردن ؟ گفت بدیشان از برای کماسی ایمان شما. (ترجمه دیاتسارون ص 138) .دست می نهاد بر رنجوران و خوش می شدند و از کماسی ایمان ایشان در عجب ماند. (ترجمه دیاتسارون ص 192) نکوهش کرد کماسی ایمان ایشان را. (ترجمه دیاتسارون ص 370).
- کماسی داشتن یا نداشتن، نقیصه داشتن یا نداشتن: از اسباب خانه چه کماسی دارد؟ در حسن کماسی ندارد. باز هم کماسی داری ؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کُ کَ)
دهی از دهستان استرآباد رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
امیر عمید کمال الدین جمال الکتاب کمالی بخارایی از مشاهیر امرا و کتّاب عهد سلجوقی و از شاعران بزرگ زمان بوده است. نظامی عروضی او را به نام و عناوینی که آورده ایم ذکر کرده و اعجوبۀ دهر و نادرۀ ماوراءالنهر دانسته است. هدایت درباره عمید کمالی مطلب تازه ای ندارد. جز آنکه نام او را کمال بخارایی ثبت کرده و او را ممدوح انوری دانسته و گفته است ممدوح حکیم اوحدالدین انوری بوده است. رشید وطواط نیز یک بیت او را آورده و گفته است: ’کمال گوید نیکو، و از صفت قلم به مدح ممدوح آید و این تخلص کمالی خوب است و اعتقاد من آن است که در عرب و عجم هیچکس به از این تخلص نکرده است و این از کارهای کمال بدیع است. شعر:
رخ تیره سربریده نگونسار و مشک بار
گوید که نوک خامۀدستور کشورم’.
به هر حال جودت الفاظ و لطف معانی کمالی از قدیم مشهور و مورد اعتراف استادان شعر و ناقدان سخن بوده است. ممدوح وی در سخن معزالدین و الدنیا سنجربن ملکشاه بود. از اشعار اوست:
زلف نگار گفت که ازقیر چنبرم
شب صورت و شبه صفت و مشک پیکرم
ترکیبم از شب است وز روز است مرکبم
بالینم از گل است وز لاله ست بسترم
یا در میان ماه بود سال و مه تنم
یا بر کران روز بود روز و شب سرم
جنبان تر از هوایم و لرزان ترم ز آب
تیره ترم ز خاک و همیشه بر آذرم
با ورد همنشینم و با دود هم قرین
با زهره هم قرانم و با مه مجاورم...
(از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج 2 ص 681). و رجوع به لباب الالباب ج 1 صص 86 -91 و مجمع الفصحا ص 486 و 487 شود
لغت نامه دهخدا
(کُ هََ / هَِ)
تعویذ و بازوبند را گویند. (برهان) (آنندراج). تعویذ. (فرهنگ رشیدی). تعویذ و هر آنچه بر بازو جهت دفع چشم زخم بندند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ تی ی)
خیل کماتی، اسبان کمیت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسبان کمیت وآن منسوب است به کماته. (اقرب الموارد). جمع واژۀ کمیت کزبیر به معنی اسب نیک سرخ فش و دم سیاه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کاریزکن. مقنی. (فرهنگ فارسی معین) :
آن آب که در چشمه همی برد کمانی
در چشم همی بیند از آن آب بخروار.
امیر معزی (از فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به کمانه شود
قوسی و کج و خمیده. (ناظم الاطباء). مقوس. کمان وار. قوسی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منسوب به کمان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کمان شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مقابل عمامه ای. مقابل معمم. آنکه کلاه پوشد. آنکه عمامه به سر ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
عمامه ای بودی کلاهی گشتی.
عارف قزوینی
لغت نامه دهخدا
(کُمْ مَ ها)
سرگشته. یقال: ذهبت ابله کمیهی، ای رکبت رأسها و لاتدری این تتوجه. (منتهی الارب). سرگشته. یقال: ذهبت ابله کمیهی، ای لم یدر این ذهبت. (ناظم الاطباء). ذهبت ابله کمیهی، کذهبت عمّیهی ̍،یعنی ندانست که شترش کجا رفت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
اسم است که شباهت به نسبت دارد و آن نام بعضی از علماست. (از انساب سمعانی جمع واژۀ 2 ورق 486 ب)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از دیه های بخارا است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاهی
تصویر کاهی
رنگی بین زرد و سفید
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره چتریان که در جنوب و مشرق ایران بفراوانی میروید و جزو نباتات علوفه یی است و دارای برگها باریک است و در حقیقت یکی از گونه های گیاه بارزد است. این گیاه دارای بویی تند و نا مطلوب است و اهالی روستا ها ساقه های تازه رسته آن را در غذاها بکار میبرند و معمولااز آن نوعی آش درست میکنند کما کلیکان: (هست با خلقش بنسبت گل چنانک فی المثل در جنب بوی گل کمای)، (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماه
تصویر کماه
سماروغ. قارچی از دسته آسکومیستها که در پای درخت بلوط میروید
فرهنگ لغت هوشیار
جانوریست ذی فقار و آب زی از رده ماهیان که دارای اقسام متعدد است. برای دانستن شرح بیشتر این جانور به شرح ماهیان (در همین ماده) رجوع شود حوت، یا ترکیبات اسمی: اردک ماهی. گونه ای ماهی استخوانی از دسته فیزوستوم ها که فکینش شباهت به منقار اردک دارند (علت وجه تسمیه)، طول این ماهی تا یک متر هم میرسد و بسیار پرخور است وانواع و اقسام ماهیهای کوچکتر از خود را با حرص وولع زیاد میخورد. شبها از دریا برودخانه میاید و بنقاطی که ماهیها استراحت کرده اند میرود و آنها را مورد طعمه قرار میدهد. از این جهت وجودش برای ماهیان مفید دیگر خطرناک است. بعض گونه های این ماهی در دریای خزر نیز فراوانست. یا اره ماهی. گونه ای ماهی عظیم الجثه از راسته سلاسین ها و جزو سفره ماهیها که منحصرا دارای اسکلت غضروفی است یا اژدر ماهی. گونه ای ماهی پهن از دسته سفره ماهیها که اسکلت بدنش غضروفی است و بواسطه داشتن دستگاه مولد الکتریسیته از سفره ماهیهای دیگر مشخصند بدین معنی که در طرفین سرد و عضو کلیوی شکل دارند که هرکدام از عده صفحاتی درست شده است و هر صفحه مانند پیل و لتا میباشد که یک طرف آن دارای الکتریسیته مثبت و سمت دیگر الکتریسیته منفی دارد و شارژ الکتریکی این دو عضو مولد الکتریسیته تکانهای شدید متوالی شبیه کزاز ماهیچه یی هنگام ورود الکتریسیته متناوب ببدن تولید میکند و قدرت الکتریکی آن تا 30 ولت میباشد. قد این ماهی تا یک متر میرسد و در سواحل اقیانوس اطلس فراوانست ماهی برقی. یا پروانه ماهی. گونه ای ماهی استخوانی که بالهای سینه ییش پهن و باله دمیش گرد و قرمز رنگ است و قدش تا 16 سانتیمتر میرسد. رنگ بدنش سبز یا قهوه یی زردرنگ با خطهای سیاه است و باله هایش رنگارنگ میباشد (وجه تسمیه بمناسبت رنگارنگ بودن این ماهی است)، محل زندگی ماهی مذکور در رودخانه ها و دریاچه های آمریکای جنوبی است. یا پولاد ماهی. گونه ای ماهی استخوانی که دردریای خزر نیز موجود است. یا تاس ماهی. گونه ای ماهی غضروفی جزو راسته گانوئیدها و جزو دسته کوندرو گانوئیدها میباشد. این ماهی را بمناسبت خاویاری که از آن بدست میاورند بنام ماهی خاویار نیز مینامند. ماهی مذکور در دریای خزر فراوان است. جثه اش بزرگ و بدرازای 5 تا 6 متر میرسد ووزنش بالغ بر 500 کیلو گرم میشود. این ماهی برای تخم گذاری از دریا برودخانه میرود. گوشتش بسیار لذیذ است. از تخمکهای نمک سود آن خاویار تهیه میشود و از جدار مثانه شنای وی سریشم ماهی تهیه میکنند ماهی خاویار اوزون برون. یا تخم ماهی. تخمکهای درون شکم ماهی ماده را گویند که مورد تغذیه واقع میشود. تخمکهای گونه ای ماهی غضروفی بنام ماهی خاویاربسیار مرغوب و جالب توجه است و بنام خاویار ببازار عرضه میشود. یا چلچله ماهی. گونه ای ماهی استخوانی از دسته آکانتوپتریژین ها که قدش در حدود 6 سانتیمتر است. شکل دم و باله های شنای این جانور شبیه پرستو است. پهلوهایش قهوه یی رنگ و شکمش سبز و تمام بدنش دارای خطوط موازی سبز یا آبی است. این ماهی مخصوص دریاچه های چین و مالزی است و جهت زینت در اطاق آنرا نگهداری میکنند. ماهی نر با آب دهانش در ته آب حبابهایی از هوا میسازد و ماهه ماده در این حبابها تخم ریزی میکند. تمخها پس از 60 ساعت شکفته شده و نوزاد ماهی از تخم خارج میگردد. این ماهی گوشتخوار است و اگر در منزل در ظرف آب نگهداری شود باید گوشت گاو بی چربی را چرخ کرده بان داد یا در صورت امکان برای وی تخم مورچه تهیه کرد. یا خورشید ماهی. گونه ای ماهی زیوری ریز استخوانی بطول 12 تا 15 سانتیمتر. وجه تسمیه اش بمناسبت رنگهای درخشان قرمز و طلایی آنست. محل زندگی این ماهی در دریاچه هاو رودهای آمریکای شمالی است. یا سفره ماهی. گونه ای ماهی از راسته سلاسین ها که سردسته تیره خاصی بنام سفره ماهیها میباشد که انواع اره ماهی و اژدرماهی در این تیره جای میگیرند. سفره ماهی دارای بدنی پهن است و باله های سینه یی در بسیاری از مواضع متصل اند. این حیوان بر روی شنهای کف دریا میخوابد و بوسیله حرکات موجی باله شنا بر میخیزد ولی در موقع شنا دارای سرعت بسیار است: اسپرماهی. یا سگ ماهی. تاس ماهی، بالاختصاص هر فرد از ماهیانی که جزو تیره سگ ماهیان ماهیان محسوبند. یا سگ ماهیها (ماهیان)، تیره ای از ماهیها که جزو راسته سلاسین ها میباشند. اسکلت بدن این ماهیها فقط غضروفی است و جانورانی چابک و قوی و منحصرا گوشتخوارند. غالبا عظیمالجثه میباشند و برخی اقسام آنها ممکنست تا 20 متر طول پیدا کنند. انواع ماهیهای درنده و مخوف از قبیل انواع کوسه ها جزو این تیره محسوبند. نمونه ای از این تیره سگ ماهی بنام کارکاردن میباشد. یا شاه ماهی. نوعی ماهی استخوانی در بازی از راسته تله اوستئن ها (طول در حدود 25 سانتیمتر) که دارای گونه های متعدد است. قد این ماهی کوتاه است و دارای دو باله شنای پشتی است و در فک پایین دارای دو زایده ریش مانند است. زمینه بدنش متمایل به قرمز و دارای نقاط تیره در پهلوها و یک سطح تیره در پشت است. یا شگ ماهی. گونه ای ماهی ریز استخوانی از راسته تله اوستئن های دریازی که در دریای خزر نیز فراوان است و در حقیقت یکی از گونه های ماهی حشینه است که انواع آنرا اهالی شمال بنام کولی و ریزه کولی نامند ماهی کولی. یا شمشیر ماهی. گونه ای ماهی استخوانی دریازی از راسته آکانتوپتریژین ها که طولش بالغ بر 5 متر است. قسمتی از استخوان فک بالای این ماهی طویل شده بشکل شمشیر در آمده (علت وجه تسمیه)، این ماهی در اکثر دریاها میزید واز زایده فک بالایش که بصورت شمشیر است جهت دفاع و احیانا حمله بحیوانات دیگر استفاده میکند سیف سیف ماهی سمک الذهبی ماهی طلایی. یا شیر ماهی. گونه ای ماهی دریازی استخوانی از راسته تله اوستئن ها که قد کوتاهی دارد و جزو ماهیانی است که در خلیج فارس نیز صید میگردد. یا کوسه ماهی. ماهی کوسه. یا گاو ماهی. گونه ای ماهی کوچک استخوانی از تیره سیپرینیده ها که اکثراقسام آن رودخانه یی است و برخی نمونه های ریازی نیز دارد. این ماهی بیشتر بماهی سیاه رودخانه ها مشهور است ماهی سیاه رودخانه. یا لعل ماهی. گونه ای ماهی که استخوانش سرخ رنگ است. یا ماش ماهی. گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که بدنی کشیده و باله شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد. گونه هایی از این ماهی در دریای خزر نیز فراوانند. یا ماهی آزاد. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از دسته فیزستوم ها که کیسه هوایی شنا در آنهابا مری مربوط است. این ماهی سر دسته تیره خاصی بنام ماهیان آزاد یا سالمونیده ها میباشد. محل زندگی ماهی آزاد در دریاهای سرد و معتدل نیمکره شمالی زمیناست و در بحرخزر نیز وجود دارد. ماهی آزاد از بهترین و زیباترین ماهیها و دراز اندام و درخشان و خوش هیکل است و جزو ماهیان فلس دار و حلال گوشت میباشد و از حیوانات کوچک تغذیه میکند. قد آن تا 2 متر میرسد. ماهی آزاد نر درسن جفتگیری کمرش آبی و پهلویش خاکستری نقره یی و شکمش قرمز رنگ است. در این موقع گوشت آن هم صورتی و بسیار خوش طعم میباشد. این ماهی در آب شور (دریا) میزید و در آب شیرین (رودخانه) تخم ریزی میکند. یک ماهی آزاد ماده بطور متوسط 20 تا 30 هزار تخم میریزد ویک هفته پس از تخم ریع نوزادها از تخم خارج میشوند (فصل تخم ریزی در بهمن و اسفند ماه است)، در این هنگام مادر از رودخانه بدریا برمیگردد ولی بچه ها تا سن 2 سالگی در رودخانه باقی میمانند و در این وقت قدشا نبین 40 تا 60 سانتیمتر است. پس از سن 2 سالگی بچه ها بطرف دریا سرازیر میشوند وبقیه زندگی خود را در دریا میگذرانند و در آنجا رشد میکنند آزاد ماهی. یا ماهی اشه. ماهی حشینه. یا ماهی برقی. اژدر ماهی، گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از دسته فیزوستومها که بدنی کشیده ودراز شبیه به مارماهی دارد و مخصوص رودخانه آمازون است. طول بدنش تا 2 متر میرسد که 5، 4 آن بوسیله دمی اشغال شده و در آنجا یک دستگاه مولد الکتریسیته قوی وجود دارد که تا 800 ولت ممکنست اختلاف پتانسیل داشته باشد، یا ماهی پرنده. گونه ای ماهی استخوانی از دسته آکانتوپتریژین ها که فاقد کیسه هوایی هستند ویا اگر دارای کیسه هوایی باشند کوچک و تحلیل رفته است و به مری آنها ارتباطی ندارد. باله های سینه یی این جانور بسیار رشد و نمو کرده و تبدیل به بال حقیقی شده است و جانور به کمک آنها میتواند در حدود 5 متر از سطح آب ارتفاع بگیرد و مسافتی بالغ بر صد متر پرواز کند و باین وسیله از چنگ دشمنان خود که مورد صید آنها واقع میشود فرار نماید. محل زندگی این ماهی در دریاهای گرم است و در حدود 50 گونه ازآن شناخته شده است و گونه ای از آن بنام چلچله دریایی در بحرالروم (مدیترانه) نیز وجود دارد پرنده ماهی. یا ماهی پیرزن. ماهی خار. ماهی جنگی. گونه ای ماهی استخوانی که جزو ماهیهای زینتی است و اندام رنگارنگی دارد وقدش بین 5 تا 8 سانتیمتر است. باله شنای پشتیش باریک ولی بسیار بلند و دارای 7 تا 10 تیغه استخوانی است. باله دمش زیبا و بشکل بادبزن است. این ماهی در آبهای هندوستان و سوماترا و جاوه وبرنئو میزید و عشش شدیدی به جنگ دارد و بهمین جهت در سیام آنرا تربیت کنند و جنگ آنرا با ماهیهای دیگر نمایش میدهند. یا ماهی حشینه. یکی از گونه های ماهی ساردین است. یا ماهی حلوا. گونه ای ماهی استخوانی از دسته آکانتوپتریژن ها که در باله های شنای خود دارای اشعه سخت میباشد و مخصوص دریاهای گرم و معتدل و در خلیج فارس نیز فراوان است. یا ماهی حمد. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از دسته آکانتوپتریژین ها که در حدود 40 گونه از آن شناخته شده و مخصوص دریاهای گرم کره زمینند ودر خلیج فارس نیز این ماهی فراوان است. قدماهی مزبور متوسط وبدنش مخطط و کله اش زرد و پیشانیش قهوه یی و زمینه بدنش آبی رنگ است ماهی همبلو. یا ماهی حوض. گونه ای ماهی زیوری استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از تیره سیپرینیده ها که حداکثر طولش تا 20 سانتیمتر میرسد. این ماهی برنگهای مختلف قرمز و طلایی و ابلق و متمایل بسفید وجود دارد. اصل این ماهی را از چین میدانند ولی امروزه در اکثر نقاط زمین در حوضها نگهداری میشود ماهی سرخ ماهی قرمز. یا ماهی خار. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها. وجه تسمیه اش بدان جهت است که بمحاذات باله شنای پشتی ودر جلو دارای چند تیغه استخوانی نوک تیز خار مانند است. این ماهی از دو پهلو بهم فشرده است ولی از پشت وسینه و شکم برآمده میباشد. باله شکمی ندارد وروی کمر و دمش خطهای آبی دارد ماهی پیرزن. یاماهی خاردار رودخانه یی. گونه ای ماهی استخوانی که مخصوص رودخانه ها است (آبهای شیرین)، طولش بین 30 تا 40 سانتیمتر و وزنش بین 1 تا 2 کیلوگرم است. باله پشتی این حیوان دارای تیغه های استخوانی نوک تیز خار مانند است (وجه تسمیه بهمین جهت است)، رنگش سبز مایل بزرد ویا قهوه یی قرمزرنگ با خطوط پهن تیره است ولی در فصول مختلف تغییررنگ میدهد. این ماهی در رودخانه های نیمکره شمالی میزید و گوشتش مطلوب است. یا ماهی خاویار. تاس ماهی. یا ماهی دراکول. یکی از گونه های ماهی خاویار است که دارای پوزه باریک ودرازی است. یا ماهی درشت قنات. گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که مخصوص آبهای شیرین است و در رودخانه ها و قناتهای پر آب میزید. قدش به 15 سانتیمتر میرسد. کمرش سبز سیر و پهلوهایش سفید نقره یی است. از حشرات ونباتات تغذیه میکند. گوشتش پر استخوان میباشد و مزه اش خوب نیست. از فلسهای این ماهی ماده ای بنام اسانس خاور (شرق) بدست میاورند که از آن مروارید بدل میسازند از چهل هزار ماهی میتوان یک کیلوگرم اسانس بدست آورد. یا ماهی دودی. ماهی سفید است که پس از صید امعاء و احشاء آنرا خارج کرده نمک سود کنند وبجهت آنکه مدت زمان بیشتری محفوظ بماند آنرا دود دهند (دود دادن بدین طریق است که ماهیها را از سقف اطاقی آویخته ودر کف اطاق مقداری هیزم ریزند وهیزمها را آتش میزنند ودر اطاق را می بندند. هیزمها بطور ناقص سوخته تولید دود فراوان میکنند و ماهیهادودی میشوند)، یا ماهی ربیان. جرادالبحر را گویند و بفارسی میگو نامدارد. یاماهی ریز قنات. گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که مخصوص قناتها و رودخانه است. قدش تا 10 سانتیمتر میرسد. گوشتش خوش مزه است و بحالت دسته جمعی در ته نهرها حرکت میکند. شکم و پهلوهایش نقره یی میباشد. کمرش قهوه یی خال دار است. یا ماهی ریزه کولی. یکی از گونه های شگ ماهی است که سفید رنگ و قدش بین 15 تا 20 سانتیمتر است و در مرداب بندر پهلوی نیز فراوان است. یا ماهی ریش دار. گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که در رودخانه ها میزید و قدش تا یک متر و وزنش بین 5 تا 6 کیلو گرم است. دور دهانش دو جفت رشته به فک اعلی آویخته است (علت وجه تسمیه) ماهی سس سس ماهی. یا ماهی زرین. ماهی قزل آلا، ریگ ماهی را گویند که بیشتر بنام سقنقور مشهور است. یا ماهی سالور. اسبله. یا ماهی سبیلی. اسبله. یا ماهی سپهر. برج حوت. یا ماهی سرب. گلوله های سربی بشکل ماهی که باطراف دام بندند: دامن سفره سخت کرد به ترب چون باطراف دام ماهی سرب. (سلیم در هجو اکول آنند) یاماهی سرخ. ماهی حوض. یا ماهی سفید. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها که طولش در حدود 50 سانتیمتر است. بهترین گونه این ماهی در دریای خزر فراوان است و همه ساله صید میشود و از ماهیهای اصیل دریای مذکور میباشد. گوشتش سفید رنگ وخوش طعم است. این ماهی را پس از صید در شمال ایران بجهت محفوظ ماندن شکمش را پاره کرده امعاء و احشاء آنرا خارج میکنند و نمک سود نموده دود میدهند و بنام ماهی دودی ببازار عرضه میکنند. یا ماهی سقنفور. گونه ای خزنده که آنرا ریگ ماهی نیز گویند. یاماهی سوف. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها که بدنی کشیده و پوزه ای نسبه باریک و دوباله شنای پشتی دارد این ماهی گاهی قدش تا 25، 1 متر هم میرسد ووزنش در این حال بالغ بر 15 کیلو گرم میشود. کمر ماهی سوف خاکستری سبزرنگ و شکمش نقره یی سفید و بالهایش دارای خالهای سیاه رنگ است وبیشتر در ته آب زندگی میکند. گوشت این ماهی لذیذ است و تازه ودودی آن مصرف میگردد. از تخمظن نیز خاویار تهیه میشود ماهی صوف سوف. یا ماهی سیم. گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که دارای فلسهای نسبه درشت میباشد وباله شنای پشتی آن کوتاه است. شکل بدنش بیضی متناسب و قشنگی است وباله شنای مخرجیش تا حدی طویل است. این ماهی بیشتر در آبهای راکد رودخانه ها میزید و گاهی هم در دریا وارد میشود. طولش تا 50 سانتیمتر میرسد. بیشتر برای ازدیاد این ماهی را در برکه های مخصوص تربیت ماهی نگهداری میکنند. یا ماهی شیپ. یکی از گونه های خاویار میباشد که در بحر خزر بفراوانی موجود است. یا ماهی شیم. ماهی کوچک که بر پشت نقطه های سپید دارد: زلفهایش بدست من چون شست من چو صیاد و او چو ماهی شیم. (عمعق بخارایی) یا ماهی صوف. ماهی سوف. یا ماهی طلایی. ماهی حوض، شمشیر ماهی. یا ماهی عنبر. کاشالو. توضیح وجه تسمیه این پستاندار عظیمالجثه دریایی به ماهی عنبر بدان جهت است که اولا شکل ظاهری حیوان شباهت به یک ماهی عظیم الجثه دارد و ثانیا از دستگاه گوارشش (معده و روده) ماده خوش بویی بنام عنبر بدست میاورند. یا ماهی غاطوس. بهر فرد از پستانداران راسته قطاس ها اطلاق میشود. یاماهی قباد. یکی از گونه های شیر ماهی است. یا ماهی قزل آلا. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از دسته فیزوستوم ها که مخصوص آبهای شیرین است و در رودخانه های سرد و معتدل نمیکره شمالی میزید. این ماهی لذیذ ترین ماهیهای آب شیرین میباشد و در نقاط ییلاقی رودخانه های ایران نیز فراوان است. طول ماهی قزل آلا بطور متوسط بین 25 تا 40 سانتیمتر است. بدنش کشیده است و رنگش تقریبا زیتونی است. پهلوهایش دارای خالهای قرمز است و دهانش دندان دارد ماهی زرین ماهی قزل آلا. یا ماهی کپور. گونه ای ماهی از راسته تله اوستئن ها و از تیره سیپرینیده ها که جزو ماهیان آبهای شیرین است و دررودخانه ها و آبهای راکد میزید ودر شمال ایران نیز فراوان است. رنگش قهوه یی مایل به سبز است ودر ناحیه پشت تیره تر و در ناحیه شکم روشن تر است. طولش بین 30 سانتیمتر تا یک متر است. یا ماهی کفال. گونه ای ماهی استخوانی از راسته تله اوستئن ها و از دسته آکانتوپتریژین ها که در حدود 70 قسم از آن شناخته شده است. فلسهایش نسبه درشت و گرد و قدآن باندازه ماهی سفید است. این ماهی در اکثر دریاها میزید و قریب 30 سال قبل بوسیله موسسات علمی ماهی شناسی کشور شوروی تخم آن در دریای خزر ریخته شد و بوضع حیرت انگیزی نسل آن در این دریا روباز دیاد گذاشت بطوریکه اکنون تعدادش از سایر ماهیها بیشتر است و هر سال تعداد زیادی از آن صید میشود. یا ماهی کلک. کلک (که شبیه بماهی است) قلم. یا ماهی کلمه. گونه ای ماهی استخوانی که شکل ظاهرش تا حدی شبیه به ماهی سفید ولی کمی چاق تر از آن است و رنگ فلسهایی هم قدری تیره تر است. این ماهی را یکی از گونه های ماهی سفید محسوب میدارند ماهی تلاچی. یا ماهی کوسه. گونه ای ماهی عظیمالجثه غضروفی از راسته سلاسین ها که بدنی طویل واستوانه یی وفربه وسنگین دارد. حیوانی است چابک و قوی و درنده و منحصرا گوشتخوار وبرخی گونه هایش ممکنست تا 13 متر طول پیدا کنند. این جانور درفکین خود و در داخل دهان دارای یک سلسله دندانهای مخروطی نوک تیز و بسیار برنده است و سخت ترین اجسام را باسانی وسرعت قطع میکند و چون بسیار سبع و خونخوار است باکثر حیوانات دریایی و همچنین شناگران حمله میکندو بسرعت دست یا پا ویا هرجای دیگر بدن را که مورد حمله قرار دهد می برد. بسیار دیده شده که صیادان و قایق رانانی که در دریای محل زندگی این حیوان بدونه توجه برای یک لحظه دست خود را بطرف آب دریا برده اند مورد حمله کوسه قرار گرفته اند و دستشان قطع شده است. کوسه ماهی درآب بسیار سریع شنا میکند و ضمنا شنا کردنش آرام است بطوریکه با وجود عظمت جثه اش تولید موج و حرکتی غیرعادی درآب دریانمیکند از این جهت خطرش بیشتر است چون بغته شناگران را در دریا غافلگیر میکند. گونه ای از کوسه ماهی در خلیج فارس فراوان است که حداکثر طول افراد آن بین 5، 1 تا 2 متر است ولی دارای جثه سنگین و بسیار درنده است کوسه ماهی کوسه. یا ماهی کولی. یکی از گونه های شگ ماهی است. یا ماهی گویا. زبان لسان. یا ماهی وچشمه خضر. زبان و دهان معشوق. یا ماهی لقمه. یکی از اقسام سفره ماهی که دارای بدنی لوزز شکل است. قدش در حدود یک متر میباشد. دم این ماهی دراز است. برروی دم آن زایده اره مانندی قرار دارد که بوسیله آن صیادان و سایر جانوران دریایی را مجروح میکند و چون دارای ترشح سمی است تولید زخمهای خطرناک مینماید. گونه هایی از این ماهی در دریاهای جنوب ایران فراوان است. یا ماهی مرکب. جانوری است از شاخه نرم تنان (نواعم) واز رده پابرسران و از راسته دوبرانشی دارها که در اطراف دهانش 8 تا 10 بازو مشاهده میشود. در صورت اول آنرا اکتوپود (اختابوط) و رد صورت ثانی آنرا دکاپود نامند. ماهی مرکب معمولی که جزو دکاپودها است در اطراف دهانش 10 بازو دارد که دوتا از آنها طویل تر از بقیه است وبنام بازوهای گیرنده موسومند. در انتهای بازوها تعدادی بادکش جهت گرفتن طعمه وجود دارد این جانور دارای صدف پشتی است که بشکل تیغه پهنی در زیر پوست بدن قرار دارد و چون سبک وزن است پس از مرگ جانور در سطح آب قرار میگیرد ازاین جهت بنام کف دریا یا اذارافیون موسوم است و در نقاشی از آن استفاده میکنند (باوجود آنکه ماهی مرکب جزو دکاپودها است ودر اطراف دهانش 10 بازو موجود است مع ذلک در برخی ماخذ آنرا اختابوط نامیده اند در حالیکه اختابوط جزو پابرسرانی است که تعداد بازوهای دور دهانش 8 تا است و ضمنا بسیار عظیمالجثه است و حیوان قوی و خطرناکی است و طول بازوهایش تا چند متر میرسد و برای غواصان حیوان خطرناکی بشمار میرود) ارنب بحری سیسبا سیبیا سش آذارافیون اذارافیون. توضیح 1 وجه تسمیه این جانور به ماهی مرکب بدان جهت است که حیوان در مواجهه بادشمنانش برای فرار از کیسه ای که در جلو شکم دارد مقداری ماده سیاه رنگ بخارج میریزد که آبهای اطرافش را سیاه و تیره مینماید و در این فرصت فرار اختیار میکند. مرکب چین مرکبی است که از ماده سیاه رنگ این حیوان ساخته میشود. توضیح 2 کف دریا که در نقاشی و دارو سازی و غیره مورد استعمال دارد عبارت از صدف انواع ماهی مرکب است که در زیر پوست بدن حیوان و در قسمت پشتی آنها قرار دارد. یا ماهی مومک. یکی از گونه های ماهی ساردین است. یاماهی یونس. ماهیی که طبق روایات یونس ع را بلعید، دلفین. یا ماهیان (ماهی ها)، رده ای از جانوران کک آبزی هستند و پست ترین ذی فقاران بشمار میایند. وجود برانشی در دوره نموجنینی بقیه حیوانات ذی فقار از جمله انسان و همچنین صفات دیگری که ذی فقاران عالی در دوره جنینی نشان میدهند ثابت میکند که ماهیان اجداد تمام مهره داران دیگر میباشند. ماهیان بعلت سازش با زندگی در آب شکل بدنشان از دیگر ذی فقاران متمایزاست و این سازش بیشتر در شکل بدن وباله ها که اندامهای حرکتی حیوانند و دستگاه تنفس حاصل گشته است. شکل ماهیها عموما دوکی است واز این جهت برای حرکت در آب کاملا مناسب است. اعضای حرکتی ماهیها شامل هفت باله است که سه عدد فرد و دو زوج میباشند. باله های فرد عبارتند از: باله دمی و باله پشتی وباله مخرجی. باله های زوج عبارتند از: یک زوج باله سینه یی و یک زوج باله شکمی. درماهیان فلس دار جهت خواب فلسها از جلو بعقب است وبدین جهت بسهولت در آب شنا میکند. یا ترکیبات فعلی: ماهی را تا دمش رساندن. قسمت اعظم کاری را انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماتی
تصویر کماتی
هیگر اسب سرخ یال دم سیاه کهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماجی
تصویر کماجی
منسوب به کماج، کماج فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماسی
تصویر کماسی
کمی قلت مقابل بسیاری: (آب آن چشمه ز ابتدای وجود نه کماسی کند نه بفزاید)، (سراج راجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماهو
تصویر کماهو
چنان که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهی
تصویر کلاهی
منسوب به کلاه آنکه کلاه بسر گذارد مقابل عمامه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمانی
تصویر کمانی
((کَ))
کاریزکن، مقنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهی
تصویر کاهی
((هِ))
منسوب به کاه، ساخته شده از کاه، به رنگ کاه (از مایه های رنگ زرد)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمانی
تصویر کمانی
منحنی
فرهنگ واژه فارسی سره
خمیده، قوسدار، مقوس، منحنی، نون، کاریزکن، مقنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی در شرق گرگان، همچنین کماس نام محله ای در روستای
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای در گاو آهن برای کم و زیاد کردن عمق شخم
فرهنگ گویش مازندرانی