جدول جو
جدول جو

معنی کمال - جستجوی لغت در جدول جو

کمال
کهتری
تصویری از کمال
تصویر کمال
فرهنگ واژه فارسی سره
کمال
(پسرانه)
آخرین حد چیزی، نهایت، بی عیب و نقص بودن، خردمندی، دانایی
تصویری از کمال
تصویر کمال
فرهنگ نامهای ایرانی
کمال
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
تصویری از کمال
تصویر کمال
فرهنگ فارسی عمید
کمال
تمام شدن، انجام یافتن پذیرفتن، کمال گرفتن، به حد تمامیت رسیدن
تصویری از کمال
تصویر کمال
فرهنگ لغت هوشیار
کمال
((کَ))
کامل شدن، تمام شدن
تصویری از کمال
تصویر کمال
فرهنگ فارسی معین
کمال
Completeness, Perfection, Perfectness
تصویری از کمال
تصویر کمال
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کمال
integridade, perfeição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کمال
Vollständigkeit, Perfektion, Vollkommenheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
کمال
kompletność, perfekcja, doskonałość
دیکشنری فارسی به لهستانی
کمال
целостность , совершенство , совершенность
دیکشنری فارسی به روسی
کمال
цілісність , досконалість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کمال
integridad, perfección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کمال
intégrité, perfection
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کمال
completezza, perfezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کمال
volledigheid, perfectie, volmaaktheid
دیکشنری فارسی به هلندی
کمال
पूर्णता
دیکشنری فارسی به هندی
کمال
kelengkapan, kesempurnaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کمال
كمالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
کمال
완전성 , 완벽 , 완전성
دیکشنری فارسی به کره ای
کمال
שלמות , שְׁלֵמוּת
دیکشنری فارسی به عبری
کمال
完整 , 完美 , 完整性
دیکشنری فارسی به چینی
کمال
完全性 , 完璧 , 完全性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کمال
mükemmeliyet, mükemmellik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کمال
ukamilifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کمال
ความสมบูรณ์ , ความสมบูรณ์แบบ , ความสมบูรณ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
کمال
পূর্ণতা , পরিপূর্ণতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
کمال
تکمیل , کمال
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کماله
تصویر کماله
کج کژ مقابل راست: (باز قوی شد بباغ دختر نرگس دست شده سست و پای گشته کماله)، (ناصر خسرو) توصیح فرهنگ نویسان کج و کژ مزبور را بمعنی ابریشم گرفته کماله را ابریشم فرومایه معنی کرده اند خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماله
تصویر کماله
((کُ لِ))
کج، کژ، ابریشم کم بهاء، کج، مقابل راست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کماله
تصویر کماله
کج، کوله، برای مثال باز قوی شد به باغ دخترکش را / دست شده سست و پای گشته کماله (ناصرخسرو - ۴۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکمال
تصویر بکمال
بحد کمال، در نهایت کمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکمال
تصویر یکمال
(دخترانه)
ثروت تقسیم نشده، دوست جان جانی (نگارش کردی: یهکما)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اکمال
تصویر اکمال
به فرجام رسانی، رسا کردن، رساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکمال
تصویر اکمال
تمام گردانیدن، کامل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکمال
تصویر اکمال
کامل کردن، تمام کردن
فرهنگ فارسی عمید