جدول جو
جدول جو

معنی کمال

کمال
(زُ)
کمول. انجام یافتن و تمام شدن. (منتهی الارب). تمام شدن. (آنندراج) (ترجمان القرآن) (فرهنگ فارسی معین). از باب نصرو علم و کرم آمده است و نخستین از همه فصیح تر و دوم از همه رکیک تر است. تمام شدن و کمال در ذوات و صفات هر دو استعمال شود و گویند: کملت محاسنه. و کمل الشهر، ای کمل دوره. (از اقرب الموارد). کمل الشی ٔ کمالاو کمولا (از باب نصر) ، انجام یافت آن چیز و تمام شد اجزای آن چیز. و کمل فلان، به انجام رسید محاسن فلان. و کمل الشهر، به انجام رسید دور آن ماه و تمام شد روزهای آن و در همه این معانی از کرم و ضرب و سمع نیزمی آید و از سمع از همه ردی تر است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا