جدول جو
جدول جو

معنی کماتر - جستجوی لغت در جدول جو

کماتر
(کُ تِ)
مرد سطبر. کمتر. (منتهی الارب). ضخم. (اقرب الموارد). مرد سطبر. (آنندراج). مرد ستبر. (ناظم الاطباء) ، کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد) ، درشت سخت اندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمتر
تصویر کمتر
به مقدار یا تعداد اندک تر از دیگری، کنایه از کوچک ترین، اندک ترین مثلاً کمتر توجهی به من نکرد، کنایه از بی ارزش تر، پست تر، به ندرت
فرهنگ فارسی عمید
(کُ تِ)
سخت و درشت اندام. کمتل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَسْ سی)
کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، باهم کشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، پی درپی فروریخته شدن آتش از آتش زنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رأیت النار من الزند تتماتر، ای تترامی و تتساقط. ابومنصور گوید که آن را جز از لیث نشنیدم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ ثِ)
کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ تی ی)
خیل کماتی، اسبان کمیت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسبان کمیت وآن منسوب است به کماته. (اقرب الموارد). جمع واژۀ کمیت کزبیر به معنی اسب نیک سرخ فش و دم سیاه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَبْیْ)
کمیت گردیدن اسب. (از منتهی الارب) (آنندراج) : کمت الفرس کمتاً و کمته و کماته، کمیت گردید اسب. (از اقرب الموارد). و رجوع به کمت و کمیت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تماتر
تصویر تماتر
پی در پی فرو ریخته شدن آتش از آتش زنه، کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
اندک تر، اقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمات
تصویر کمات
سماروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماتی
تصویر کماتی
هیگر اسب سرخ یال دم سیاه کهر
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی قریب در فرهنگ زمین شناسی واژه برابر را دهانه آتشفشان آورده - که دهانه آتشفشان همانندی دارد با دوستگانی (گونه ای جام) دوستگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتر
تصویر کاتر
((تِ))
تیغ دسته دار بسیار تیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
Fewer, Lesser
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
moins, moindre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
কম , কম
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
lebih sedikit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
น้อยกว่า , น้อยลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
chache zaidi, mdogo zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
daha az
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
より少ない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
更少的 , 较少的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
פחות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
더 적은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
mniej, mniejszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
कम , कमतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
minder
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
meno, minore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
menos, menor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
менше , менший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
меньше , меньший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
weniger, geringer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
menos, menor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پایین تر، کمتر
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
کم تر , کمتر
دیکشنری فارسی به اردو