کلیشه (به فرانسوی: Cliché) در سینما به استفاده از شخصیت ها، داستان ها، مضامین یا سبک هایی اشاره دارند که به دلیل تکرار مداوم، از نوآوری و تازگی خود کاسته اند و به صورت الگوهای قابل پیش بینی درآمده اند. کلیشه ها می توانند در خدمت داستان گویی باشند اما استفاده بیش از حد از آن ها می تواند منجر به یکنواختی و پیش بینی پذیری فیلم ها شود. انواع کلیشه ها در سینما 1. کلیشه های شخصیتی: - قهرمان بی نقص: - شخصیت اصلی که همه ویژگی های مثبت را دارد و بدون ضعف به نظر می رسد. - آنتاگونیست شیطانی: - شخصیت منفی که بدون دلیل یا انگیزه منطقی بدی انجام می دهد. - زن قربانی: - شخصیت زن که اغلب به عنوان قربانی یا نیازمند نجات به تصویر کشیده می شود. - نابغه دیوانه: - شخصیت نابغه ای که رفتارهای عجیب و غریبی دارد و اغلب در تضاد با اجتماع است. 2. کلیشه های داستانی: - سفر قهرمان: - داستانی که در آن شخصیت اصلی به سفری پرخطر می رود و در نهایت با پیروزی و یادگیری بازمی گردد. - عشق در نگاه اول: - داستان هایی که در آن دو شخصیت بلافاصله عاشق یکدیگر می شوند و مشکلات عشقی آن ها به سادگی حل می شود. - نقشه بزرگ سرقت: - گروهی از شخصیت ها که به دنبال سرقتی بزرگ هستند و تمامی مراحل آن به شکل دقیقی برنامه ریزی شده است. 3. کلیشه های سبکی: - مونتاژ تمرین: - صحنه های تمرین و آماده سازی که اغلب با موسیقی پرانرژی همراه است و به سرعت پیشرفت شخصیت ها را نشان می دهد. - پایان خوش: - پایان هایی که در آن همه مشکلات حل می شوند و شخصیت ها به خوشبختی می رسند. - پرده بازگشت به گذشته: - استفاده از فلاش بک برای نشان دادن گذشته شخصیت ها و توضیح انگیزه های آن ها. مزایا و معایب کلیشه ها مزایا: - شناخت سریع شخصیت ها و داستان: - کلیشه ها به مخاطب کمک می کنند تا سریعاً با شخصیت ها و داستان ها آشنا شوند. - انتظارات مشترک: - ایجاد یک چارچوب مشخص که مخاطبان به راحتی می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. - ساختار قابل پیش بینی: - ارائه یک ساختار قابل پیش بینی که می تواند به جذابیت و لذت بردن مخاطب کمک کند. معایب: - پیش بینی پذیری: - استفاده بیش از حد از کلیشه ها می تواند داستان ها را پیش بینی پذیر و خسته کننده کند. - نبود نوآوری: - استفاده از کلیشه ها می تواند مانع از خلاقیت و نوآوری در داستان گویی شود. - تعصب و تبعیض: - برخی کلیشه ها می توانند تصورات نادرست و تعصب آمیز را تقویت کنند و به بازتولید تبعیض های اجتماعی کمک کنند. راه های اجتناب از کلیشه ها 1. نوآوری در شخصیت پردازی: - ایجاد شخصیت های چندلایه و پیچیده که دارای نقاط ضعف و قوت واقعی باشند. 2. پیچیدگی داستانی: - طراحی داستان هایی که دارای پیچیدگی ها و تعلیق های غیرقابل پیش بینی هستند. 3. تعامل واقع گرایانه: - نمایش تعاملات و روابط واقع گرایانه بین شخصیت ها. 4. پرهیز از تعصب و کلیشه های فرهنگی: - توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی و پرهیز از استفاده از کلیشه های تعصب آمیز. نتیجه گیری کلیشه ها بخشی از زبان سینما هستند و می توانند به عنوان ابزاری مفید برای ارتباط سریع و مؤثر با مخاطب مورد استفاده قرار گیرند. با این حال، استفاده بیش از حد و بدون خلاقیت از کلیشه ها می تواند منجر به یکنواختی و خستگی مخاطب شود. سینماگران باید سعی کنند تا با نوآوری و خلق داستان ها و شخصیت های منحصر به فرد، از تکرار کلیشه ها خودداری کنند و تجربه های تازه و جذابی برای مخاطبان خود فراهم آورند.
کلیشه (به فرانسوی: Cliché) در سینما به استفاده از شخصیت ها، داستان ها، مضامین یا سبک هایی اشاره دارند که به دلیل تکرار مداوم، از نوآوری و تازگی خود کاسته اند و به صورت الگوهای قابل پیش بینی درآمده اند. کلیشه ها می توانند در خدمت داستان گویی باشند اما استفاده بیش از حد از آن ها می تواند منجر به یکنواختی و پیش بینی پذیری فیلم ها شود. انواع کلیشه ها در سینما 1. کلیشه های شخصیتی: - قهرمان بی نقص: - شخصیت اصلی که همه ویژگی های مثبت را دارد و بدون ضعف به نظر می رسد. - آنتاگونیست شیطانی: - شخصیت منفی که بدون دلیل یا انگیزه منطقی بدی انجام می دهد. - زن قربانی: - شخصیت زن که اغلب به عنوان قربانی یا نیازمند نجات به تصویر کشیده می شود. - نابغه دیوانه: - شخصیت نابغه ای که رفتارهای عجیب و غریبی دارد و اغلب در تضاد با اجتماع است. 2. کلیشه های داستانی: - سفر قهرمان: - داستانی که در آن شخصیت اصلی به سفری پرخطر می رود و در نهایت با پیروزی و یادگیری بازمی گردد. - عشق در نگاه اول: - داستان هایی که در آن دو شخصیت بلافاصله عاشق یکدیگر می شوند و مشکلات عشقی آن ها به سادگی حل می شود. - نقشه بزرگ سرقت: - گروهی از شخصیت ها که به دنبال سرقتی بزرگ هستند و تمامی مراحل آن به شکل دقیقی برنامه ریزی شده است. 3. کلیشه های سبکی: - مونتاژ تمرین: - صحنه های تمرین و آماده سازی که اغلب با موسیقی پرانرژی همراه است و به سرعت پیشرفت شخصیت ها را نشان می دهد. - پایان خوش: - پایان هایی که در آن همه مشکلات حل می شوند و شخصیت ها به خوشبختی می رسند. - پرده بازگشت به گذشته: - استفاده از فلاش بک برای نشان دادن گذشته شخصیت ها و توضیح انگیزه های آن ها. مزایا و معایب کلیشه ها مزایا: - شناخت سریع شخصیت ها و داستان: - کلیشه ها به مخاطب کمک می کنند تا سریعاً با شخصیت ها و داستان ها آشنا شوند. - انتظارات مشترک: - ایجاد یک چارچوب مشخص که مخاطبان به راحتی می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. - ساختار قابل پیش بینی: - ارائه یک ساختار قابل پیش بینی که می تواند به جذابیت و لذت بردن مخاطب کمک کند. معایب: - پیش بینی پذیری: - استفاده بیش از حد از کلیشه ها می تواند داستان ها را پیش بینی پذیر و خسته کننده کند. - نبود نوآوری: - استفاده از کلیشه ها می تواند مانع از خلاقیت و نوآوری در داستان گویی شود. - تعصب و تبعیض: - برخی کلیشه ها می توانند تصورات نادرست و تعصب آمیز را تقویت کنند و به بازتولید تبعیض های اجتماعی کمک کنند. راه های اجتناب از کلیشه ها 1. نوآوری در شخصیت پردازی: - ایجاد شخصیت های چندلایه و پیچیده که دارای نقاط ضعف و قوت واقعی باشند. 2. پیچیدگی داستانی: - طراحی داستان هایی که دارای پیچیدگی ها و تعلیق های غیرقابل پیش بینی هستند. 3. تعامل واقع گرایانه: - نمایش تعاملات و روابط واقع گرایانه بین شخصیت ها. 4. پرهیز از تعصب و کلیشه های فرهنگی: - توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی و پرهیز از استفاده از کلیشه های تعصب آمیز. نتیجه گیری کلیشه ها بخشی از زبان سینما هستند و می توانند به عنوان ابزاری مفید برای ارتباط سریع و مؤثر با مخاطب مورد استفاده قرار گیرند. با این حال، استفاده بیش از حد و بدون خلاقیت از کلیشه ها می تواند منجر به یکنواختی و خستگی مخاطب شود. سینماگران باید سعی کنند تا با نوآوری و خلق داستان ها و شخصیت های منحصر به فرد، از تکرار کلیشه ها خودداری کنند و تجربه های تازه و جذابی برای مخاطبان خود فراهم آورند.
سالی که طبق قاعدۀ نجومی یک روز به ماه آخر آن اضافه شود که هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد و در آن مازاد ۳۶۵ روز را که ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه است جمع کرده و یک سال را ۳۶۶ روز می گیرند
سالی که طبق قاعدۀ نجومی یک روز به ماه آخر آن اضافه شود که هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد و در آن مازاد ۳۶۵ روز را که ۵ ساعت و ۴۹ دقیقه است جمع کرده و یک سال را ۳۶۶ روز می گیرند
چشمه ای است در جانبی از دشت سماوه نزدیک هیت. (منتهی الارب). چشمه ای است در طرفی از دشت سماوه به چهار میلی هیت که از آنجا به صحرا می روند. و در این مکان چند قریه است که اهلش چون در جوار بادیه اند در غایت فقر و فاقه و تنگی معیشت به سر می برند. (معجم البلدان)
چشمه ای است در جانبی از دشت سماوه نزدیک هیت. (منتهی الارب). چشمه ای است در طرفی از دشت سماوه به چهار میلی هیت که از آنجا به صحرا می روند. و در این مکان چند قریه است که اهلش چون در جوار بادیه اند در غایت فقر و فاقه و تنگی معیشت به سر می برند. (معجم البلدان)
خصیه و گویک مانندی که از برگ خرما سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خصیه مانندی که از برگ خرما سازند و شیشه در آن نهند. (از اقرب الموارد) ، کیسۀ حساب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: وضع الدفتر فی التلیسه. (اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
خصیه و گویک مانندی که از برگ خرما سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خصیه مانندی که از برگ خرما سازند و شیشه در آن نهند. (از اقرب الموارد) ، کیسۀ حساب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: وضع الدفتر فی التلیسه. (اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ قبل شود
چاه و جوی انباشته و سر به گریبان کشیده. (آنندراج) (غیاث اللغات)، زیادتی باشد که منجمان در ماه شباط اعتبار کنند و آن را به عربی فضل السنه خوانند. (برهان)، (در سال شمسی) آن سال که روزی در وی افزایند و آن از چهار سال سالی باشد. (مهذب الاسماء) (کلمه سریانیۀ معربه) چون سالهای یونانی تقریباً سیصد وشصت و پنج روز و ربع باشد پس از هر چهار سال ارباع را جمع کردندی و آن را یک روز شمردندی و آن سال را کبیسه خواندندی. (مفاتیح العلوم). به عربی کبیسه و به سریانی کبیشتا است، و آن زیادت یک ماه در پایان سال یا چند روز در ماهی معین است، برای تعدیل گاه شماری چون مدت سیر یک دورۀ زمین (و بقول قدما آفتاب) 365روز و 5 ساعت و 49 دقیقه و کسریست معمولا سال را 365روز گیرند و کسور مزبور را محفوظ دارند تا در هر 4 سال یک روز حساب کنند و بر روزهای سال بیفزایند تا در جمله 366 روز شود. (از التفهیم ص 221 و 222). طبق قرارداد گاه شماری کنونی معمول در ایران 6 ماه اول سال هر یک 31 روز دارد و 5 ماه دوم هر یک 30 روز و اسفند ماه 29 روز است (جمع 365 روز) و بهمان حساب که در بالا گفته شد هر چهار سال یک بار ماه اسفند را 30 روزمحسوب دارند، در این صورت سال را کبیسه گویند. (فرهنگ فارسی معین). به سال آفتاب چهار یک روز یله کنند، تا از وی به چهار سال روزی بحاصل آید، آنگه او را بر روزهای سال بیفزایند تا جمله سیصدوشصت وشش روز شوندو این فعل یونانیان و رومیان و سریانیان و نیز آن قبطیان مصر بود از زمانۀ اغسطس قیصر ملک روم باز و این سال را به یونانی اولمفیاس خوانند و به سریانی کبیستا و چون به تازی گردانی کبیسه بودای انباشته که چهاریکهای روز اندر او انباشته همی آید روزی تمام.و پارسیان را از جهت کیش گبرکی نشایست که سال را به یکی روز کبیسه کنند پس این چهار روز را یله همی کردند تا از وی ماهی تمام گرد آمدی به صد و بیست سال و آنگاه این ماه را بر ماههای سال زیادت کردندی تا سیزده ماه شدی و نام یکی ماه اندر او دوبار گفته آمدی وآن سال را بهیزک خواندندی و سپس نیست شدن ملک و کیش ایشان این بهیزک کرده نیامده است به اتفاق. و اما قبطیان که اهل مصراند این چهار یک روز را پیش از زمانۀ اغسطس یله کردندی تا از وی سالی تمام حاصل شدی به هزاروچهارصدوشصت سال، آنگه از جملۀ سالهای تاریخ یکسال افکندندی زیرا که همان است اگر یکی افکنند یا یکی بر سالها فزایند آنگه دو سال را یکی شمردندی. (التفهیم ص 221 و 222 و 223)، (در سال قمری) به اصطلاح یازده روز و یا بالا از سال شمسی که در مقابلۀ قمری زاید می افتد و آن را جمع کرده سال سوم قمری هندی را سیزده ماهه گیرند، به هندی لوند نامند وهر زیادت ایام و ماه که در حساب سال دیگر اقوام افتد آن را در ماهی درج نمایند. (غیاث اللغات). و اما اندر سال قمری از آن پنج یک و شش یک روز به سیوم سال روزی تمام شود و روزگار سال سیصدوپنجاه وپنج روز، و از آن چیزکی بماند که از وی افزون است. و از آن دو کسر به ششم سال نیز روزی دوم تمام شود و همچنین تا آن کسر سپری شود به یازده روز (چون سی سال بگذرد) و آن سالها که سیصدوپنجاه وپنج روز باشند کبیسه های عرب خوانند، نه از قبل آنکه ایشان بکار همی برند یا بردند ولیکن از جهت خداوندان زیجها که بر سال تازیان شمارها برآرند که بدین کبیسه ها محتاج باشند. (التفهیم ص 222و 223). سال قمری از سال شمسی یازده روز به تقریب پیشتر آید و از این جهت ماههای تازی به همه فصلهای سال همی گردند به قریب سی و سه سال و هر ماهی که نامزد کنی، او را به هر فصلی یابی و به هر جای از آن فصل و جهودان را اندرتوریه فرموده آمده است که سال و ماه هر دو طبیعی دارند پس ناچار سال را کبس بایست کردن به ماهی که از آن روزها گرد آید که میان سال قمری وسال شمسی اند. و آن سال را که کبس کنند به زبان عبری عبّور نام کردند و معنیش آبستن بود، زیرا که آن ماه سیزدهم را که بر سال زیادت شد تشبیه کردند به بار زن که افزوده است به شکم او و بدین کبس کردن سال بجای آید از پس آنکه بیشتر شده باشد. و جهودان همسایۀ عرب بودند اندر یثرب که مدینۀ پیغامبر است صلی اﷲ علیه و سلم پس عرب خواستند که حج ایشان هم به ذی الحجه باشد و هم به خوشترین وقتی از سال و فراخترین گاهی از نعمت وز جای نجنبد تا تجارت و سفر بر ایشان آسان بود. این کبیسۀ جهودان بیاموختند نه بر راهی باریک ولیکن بود اندرخورامیان. و آن به دست گروهی کردند به لقب قلامس ای دریای مغ و آن شغل پسر از پدر همی یافت و این شمار نگاه می داشت چون کبیسه خواستی کردن، و به خطبه اندرگفتی فلان ماه را تأخیر کردم و اگر از ماهی حرام بودی مثلاً محرم، گفتی محرم را سپوختم و او را حلال کردم زیرا که به سالی که دو محرم بود نخستین حلال باشد. زیرا که چهار حرم است و آن دیگر که به حقیقت صفر است محرم گردد. و بر این بودند تا آنگه که اسلام آن را باطل کرد به سال دهم از هجرت و این سال حجهالوداع است که پیغامبر علیه السلام جهان را و امت خویش را بدرود کرده است. و هر که ماههای قمری اندر سال شمسی بکار دارد او را چاره نیست از این کبیسه کردن به ماهی قمری. و حرانیان آنک به حران اند و به بغداد به صابیان معروف و ایشان بقیت بت پرستان یونانیان اند همین کبیسه به کار دارند، و لکن مذهب و رای ایشان اندرآن بتحقیق ندانستم هنوز. (التفهیم صص 223- 226)
چاه و جوی انباشته و سر به گریبان کشیده. (آنندراج) (غیاث اللغات)، زیادتی باشد که منجمان در ماه شباط اعتبار کنند و آن را به عربی فضل السنه خوانند. (برهان)، (در سال شمسی) آن سال که روزی در وی افزایند و آن از چهار سال سالی باشد. (مهذب الاسماء) (کلمه سریانیۀ معربه) چون سالهای یونانی تقریباً سیصد وشصت و پنج روز و ربع باشد پس از هر چهار سال ارباع را جمع کردندی و آن را یک روز شمردندی و آن سال را کبیسه خواندندی. (مفاتیح العلوم). به عربی کبیسه و به سریانی کبیشتا است، و آن زیادت یک ماه در پایان سال یا چند روز در ماهی معین است، برای تعدیل گاه شماری چون مدت سیر یک دورۀ زمین (و بقول قدما آفتاب) 365روز و 5 ساعت و 49 دقیقه و کسریست معمولا سال را 365روز گیرند و کسور مزبور را محفوظ دارند تا در هر 4 سال یک روز حساب کنند و بر روزهای سال بیفزایند تا در جمله 366 روز شود. (از التفهیم ص 221 و 222). طبق قرارداد گاه شماری کنونی معمول در ایران 6 ماه اول سال هر یک 31 روز دارد و 5 ماه دوم هر یک 30 روز و اسفند ماه 29 روز است (جمع 365 روز) و بهمان حساب که در بالا گفته شد هر چهار سال یک بار ماه اسفند را 30 روزمحسوب دارند، در این صورت سال را کبیسه گویند. (فرهنگ فارسی معین). به سال آفتاب چهار یک روز یله کنند، تا از وی به چهار سال روزی بحاصل آید، آنگه او را بر روزهای سال بیفزایند تا جمله سیصدوشصت وشش روز شوندو این فعل یونانیان و رومیان و سریانیان و نیز آن قبطیان مصر بود از زمانۀ اغسطس قیصر ملک روم باز و این سال را به یونانی اولمفیاس خوانند و به سریانی کبیستا و چون به تازی گردانی کبیسه بوداَی انباشته که چهاریکهای روز اندر او انباشته همی آید روزی تمام.و پارسیان را از جهت کیش گبرکی نشایست که سال را به یکی روز کبیسه کنند پس این چهار روز را یله همی کردند تا از وی ماهی تمام گرد آمدی به صد و بیست سال و آنگاه این ماه را بر ماههای سال زیادت کردندی تا سیزده ماه شدی و نام یکی ماه اندر او دوبار گفته آمدی وآن سال را بهیزک خواندندی و سپس نیست شدن ملک و کیش ایشان این بهیزک کرده نیامده است به اتفاق. و اما قبطیان که اهل مصراند این چهار یک روز را پیش از زمانۀ اغسطس یله کردندی تا از وی سالی تمام حاصل شدی به هزاروچهارصدوشصت سال، آنگه از جملۀ سالهای تاریخ یکسال افکندندی زیرا که همان است اگر یکی افکنند یا یکی بر سالها فزایند آنگه دو سال را یکی شمردندی. (التفهیم ص 221 و 222 و 223)، (در سال قمری) به اصطلاح یازده روز و یا بالا از سال شمسی که در مقابلۀ قمری زاید می افتد و آن را جمع کرده سال سوم قمری هندی را سیزده ماهه گیرند، به هندی لوند نامند وهر زیادت ایام و ماه که در حساب سال دیگر اقوام افتد آن را در ماهی درج نمایند. (غیاث اللغات). و اما اندر سال قمری از آن پنج یک و شش یک روز به سیوم سال روزی تمام شود و روزگار سال سیصدوپنجاه وپنج روز، و از آن چیزکی بماند که از وی افزون است. و از آن دو کسر به ششم سال نیز روزی دوم تمام شود و همچنین تا آن کسر سپری شود به یازده روز (چون سی سال بگذرد) و آن سالها که سیصدوپنجاه وپنج روز باشند کبیسه های عرب خوانند، نه از قبل آنکه ایشان بکار همی برند یا بردند ولیکن از جهت خداوندان زیجها که بر سال تازیان شمارها برآرند که بدین کبیسه ها محتاج باشند. (التفهیم ص 222و 223). سال قمری از سال شمسی یازده روز به تقریب پیشتر آید و از این جهت ماههای تازی به همه فصلهای سال همی گردند به قریب سی و سه سال و هر ماهی که نامزد کنی، او را به هر فصلی یابی و به هر جای از آن فصل و جهودان را اندرتوریه فرموده آمده است که سال و ماه هر دو طبیعی دارند پس ناچار سال را کبس بایست کردن به ماهی که از آن روزها گرد آید که میان سال قمری وسال شمسی اند. و آن سال را که کبس کنند به زبان عبری عِبّور نام کردند و معنیش آبستن بود، زیرا که آن ماه سیزدهم را که بر سال زیادت شد تشبیه کردند به بار زن که افزوده است به شکم او و بدین کبس کردن سال بجای آید از پس آنکه بیشتر شده باشد. و جهودان همسایۀ عرب بودند اندر یثرب که مدینۀ پیغامبر است صلی اﷲ علیه و سلم پس عرب خواستند که حج ایشان هم به ذی الحجه باشد و هم به خوشترین وقتی از سال و فراخترین گاهی از نعمت وز جای نجنبد تا تجارت و سفر بر ایشان آسان بود. این کبیسۀ جهودان بیاموختند نه بر راهی باریک ولیکن بود اندرخورامیان. و آن به دست گروهی کردند به لقب قلامس ای دریای مغ و آن شغل پسر از پدر همی یافت و این شمار نگاه می داشت چون کبیسه خواستی کردن، و به خطبه اندرگفتی فلان ماه را تأخیر کردم و اگر از ماهی حرام بودی مثلاً محرم، گفتی محرم را سپوختم و او را حلال کردم زیرا که به سالی که دو محرم بود نخستین حلال باشد. زیرا که چهار حُرم است و آن دیگر که به حقیقت صفر است محرم گردد. و بر این بودند تا آنگه که اسلام آن را باطل کرد به سال دهم از هجرت و این سال حجهالوداع است که پیغامبر علیه السلام جهان را و امت خویش را بدرود کرده است. و هر که ماههای قمری اندر سال شمسی بکار دارد او را چاره نیست از این کبیسه کردن به ماهی قمری. و حرانیان آنک به حران اند و به بغداد به صابیان معروف و ایشان بقیت بت پرستان یونانیان اند همین کبیسه به کار دارند، و لکن مذهب و رای ایشان اندرآن بتحقیق ندانستم هنوز. (التفهیم صص 223- 226)
بمعنی کریس است که فریب و چاپلوسی باشد. کریس. (آنندراج) (از جهانگیری). کرش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریس و کرش شود، کربسه. وزغ. سوسمار. (دهار) ، آنچه پای بسیار دارد، دشتی، چون: خبزدو و خرچنگ و کربسه. (یادداشت مؤلف)
بمعنی کریس است که فریب و چاپلوسی باشد. کریس. (آنندراج) (از جهانگیری). کرش. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کریس و کرش شود، کربسه. وزغ. سوسمار. (دهار) ، آنچه پای بسیار دارد، دشتی، چون: خبزدو و خرچنگ و کربسه. (یادداشت مؤلف)
چاه و جوی انباشته و سر بگریبان کشیده، زیادتی باشد که آنرا منجمان در ماه شباط اعتبار کنند، سالی را که طبق قاعده نجومی یکروز بماه آخر آن اضافه کنند کبیسه گویند
چاه و جوی انباشته و سر بگریبان کشیده، زیادتی باشد که آنرا منجمان در ماه شباط اعتبار کنند، سالی را که طبق قاعده نجومی یکروز بماه آخر آن اضافه کنند کبیسه گویند
فرانسوی سایرخش سای از سودن (حک) ورخش (عکس تصویر) تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آنرا بهنگام چاپ کردن کتاب مجله و غیره بکار برند. توضیح وقتی بخواهند خطی را عینا چاپ کنند اول عکس آنرا در روی فیلم یا شیشه حساس میگیرند سپس یک قطعه زینگ را حساس کرده و همان شیشه یا فیلم را بروی آن کپیه میکنند. بعد زینک را ظاهر کرده و بروی آن مرکب میمالند و از روی مرکب پودر مخصوصی میریزند و در ظرفی مقداری اسید نیتریک (تیزاب) رقیق ریخته زینک را در توی آن قرار میدهند و ظرف را تکان میدهند تا اسید محلی خالی از نوشته زینک را در خود حل کرده و نوشته در روی زینک بطور بر جسته ظاهر میگردد. سپس آنرا در روی تخته ای ببلندی حروف میخ کوبی کرده برای چاپ آماده میسازند
فرانسوی سایرخش سای از سودن (حک) ورخش (عکس تصویر) تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آنرا بهنگام چاپ کردن کتاب مجله و غیره بکار برند. توضیح وقتی بخواهند خطی را عینا چاپ کنند اول عکس آنرا در روی فیلم یا شیشه حساس میگیرند سپس یک قطعه زینگ را حساس کرده و همان شیشه یا فیلم را بروی آن کپیه میکنند. بعد زینک را ظاهر کرده و بروی آن مرکب میمالند و از روی مرکب پودر مخصوصی میریزند و در ظرفی مقداری اسید نیتریک (تیزاب) رقیق ریخته زینک را در توی آن قرار میدهند و ظرف را تکان میدهند تا اسید محلی خالی از نوشته زینک را در خود حل کرده و نوشته در روی زینک بطور بر جسته ظاهر میگردد. سپس آنرا در روی تخته ای ببلندی حروف میخ کوبی کرده برای چاپ آماده میسازند