جدول جو
جدول جو

معنی کلیدی - جستجوی لغت در جدول جو

کلیدی
مفتاحٌ
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به عربی
کلیدی
Key
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کلیدی
clé
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کلیدی
关键的
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به چینی
کلیدی
प्रमुख
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به هندی
کلیدی
Schlüssel
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به آلمانی
کلیدی
kluczowy
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به لهستانی
کلیدی
ключевой
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به روسی
کلیدی
ключовий
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کلیدی
clave
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کلیدی
chiave
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کلیدی
sleutel
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به هلندی
کلیدی
kunci
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کلیدی
鍵となる
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کلیدی
중요한
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به کره ای
کلیدی
کلیدی، کلید
دیکشنری اردو به فارسی
کلیدی
מפתח
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به عبری
کلیدی
کلیدی
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به اردو
کلیدی
গুরুত্বপূর্ণ
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به بنگالی
کلیدی
สำคัญ
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به تایلندی
کلیدی
chave
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کلیدی
anahtar
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کلیدی
muhimu
تصویری از کلیدی
تصویر کلیدی
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلیوی
تصویر کلیوی
مربوط به کلیه مثلاً بیماری های کلیوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلیدی
تصویر پلیدی
ناپاکی، آلودگی. نجاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیمی
تصویر کلیمی
پیرو حضرت موسی، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیکی
تصویر کلیکی
کاژی احولی لوچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیمی
تصویر کلیمی
یهوتکان یهوتان یهودان یهودیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیوی
تصویر کلیوی
کلوه ای: گرده ای منسوب به کلیه یا غده های (غدد) فوق کلیوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلندی
تصویر کلندی
منسوب به کلند، کلندگر: (سیفی، اسیر شوخ کلندی شدی بزور خود را بدشنه ساخته ای مبتلا اگر)، (سیفی)، زمین سخت و درشت
فرهنگ لغت هوشیار
ناپاکی شوخگنی شوخی چرک فژ آژیخ وژن وسخ چرک قذرات، زباله آشغال خاکروبه خاشاک آخال خس و خاک، مواد زاید خبث ریم، نجاست خبث سرگین آدمی گوه گه فضله عذره. توضیح فرهنگستان کلمه (پلیدی) را بمعنی اخیر پذیرفته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیوی
تصویر کلیوی
((کُ یَ))
مربوط یا منسوب به کلیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلندی
تصویر کلندی
((کَ لَ))
منسوب به کلند، کلندگر، زمین سخت و درشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیدی
تصویر پلیدی
((پَ))
ناپاکی، نجاست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیدی
تصویر پلیدی
شرارت، خباثت
فرهنگ واژه فارسی سره