جدول جو
جدول جو

معنی کلی - جستجوی لغت در جدول جو

کلی
بسیار، همادی، همه گیر، فراگیر
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ واژه فارسی سره
کلی
جذام، بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکله، داءالاسد، لوری، خوره
دف، دایره
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی عمید
کلی
عدل، بسته، صندوق
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ لغت هوشیار
کلی
((کُ))
کولی، نوعی ماهی کوچک استخوانی و پر گوشت که در مرداب انزلی و بحر خزر فراوان است و آن را در حوض ها نگهداری کنند، رضراضی
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی معین
کلی
((کُ لِ))
روستایی، جذام، خوره
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی معین
کلی
((کُ لّ یّ))
منسوب به کل، هر چیز که عمومیت داشته باشد، عمومی، در فارسی، عمده، زیاد
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی معین
کلی
کل بودن، کچلی
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی عمید
کلی
روستایی، ده نشین
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی عمید
کلی
هر چیز دارای عمومیت، عمومی، تام، تمام، کامل، مقابل جزئی، خیلی، بسیار، زیاد، تماماً
تصویری از کلی
تصویر کلی
فرهنگ فارسی عمید
کلی
Universal, Overall, Holistic
تصویری از کلی
تصویر کلی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کلی
holístico, geral, universal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کلی
ganzheitlich, insgesamt, universell
دیکشنری فارسی به آلمانی
کلی
holistyczny, ogólny, uniwersalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
کلی
холистический , общий , универсальный
دیکشنری فارسی به روسی
کلی
цілісний , загальний , універсальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کلی
holístico, general, universal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کلی
holistique, général, universel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کلی
olistico, generale, universale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کلی
holistisch, algemeen, universeel
دیکشنری فارسی به هلندی
کلی
समग्र , सार्वभौमिक
دیکشنری فارسی به هندی
کلی
holistik, keseluruhan, universal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کلی
كلّيٌّ , شاملٌ
دیکشنری فارسی به عربی
کلی
전체적인 , 전반적인 , 보편적인
دیکشنری فارسی به کره ای
کلی
הוליסטי , כללי , אוניברסלי
دیکشنری فارسی به عبری
کلی
整体的 , 总体的 , 普遍的
دیکشنری فارسی به چینی
کلی
全体的な , 全体の , 普遍的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کلی
holistik, genel, evrensel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کلی
holistic, jumla, wa ulimwengu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کلی
ฮอลิสติก , รวม , สากล
دیکشنری فارسی به تایلندی
کلی
সার্বিক , মোট , সার্বজনীন
دیکشنری فارسی به بنگالی
کلی
جامع , مجموعی , عآلمگیر
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بکلی
تصویر بکلی
تمام و کمال، کلاً، تماماً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثکلی
تصویر ثکلی
زنی که فرزند خود را از دست داده باشد، زن فرزندمرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکلی
تصویر بکلی
((بِ کُ لّ))
کلاً، تماماً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثکلی
تصویر ثکلی
((ثَ لا))
زن فرزند مرده، بچه کم کرده، جمع ثکالی، زن عزیز مرده، زن گم کرده دوست
فرهنگ فارسی معین