کلپن مرکب از دو کلمه است: یکی کل بمعنی وجود انواع در عالم و دیگری پن بمعنی فساد و بطلان آن و این کلمه مجموعاً بمعنی کون و فساد است. (از تحقیق ماللهند ص 185). و رجوع به کلپ و کلپ اهرگن شود
کلپن مرکب از دو کلمه است: یکی کل بمعنی وجود انواع در عالم و دیگری پن بمعنی فساد و بطلان آن و این کلمه مجموعاً بمعنی کون و فساد است. (از تحقیق ماللهند ص 185). و رجوع به کلپ و کلپ اهرگن شود
ورقۀ بهادار منضم به ورقۀ اصلی که هنگام پرداخت منافع، آن را جدا کنند، ورقۀ جیره بندی قند وشکر و غیره. برش. (فرهنگ فارسی معین). بلیط ارزاق و قماش و قند و چای که در جنگ و قحطسال متداول است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سهم. (فرهنگ فارسی معین)
ورقۀ بهادار منضم به ورقۀ اصلی که هنگام پرداخت منافع، آن را جدا کنند، ورقۀ جیره بندی قند وشکر و غیره. برش. (فرهنگ فارسی معین). بلیط ارزاق و قماش و قند و چای که در جنگ و قحطسال متداول است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سهم. (فرهنگ فارسی معین)
کلان. قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند. (فرهنگ فارسی معین). کلان. کلیدان. غلق. فلج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چفت و بست پشت در. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). و رجوع به کلان شود
کلان. قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند. (فرهنگ فارسی معین). کلان. کلیدان. غلق. فلج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چفت و بست پشت در. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). و رجوع به کلان شود
از شهرهای مهم ناحیۀ ایونی است. ایونی در آسیای صغیر واقع بوده و در زمان سلطنت داریوش بزرگ یکی از ده ساتراپ نشین راتشکیل می داده است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 7)
از شهرهای مهم ناحیۀ ایونی است. ایونی در آسیای صغیر واقع بوده و در زمان سلطنت داریوش بزرگ یکی از ده ساتراپ نشین راتشکیل می داده است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 7)
صمغی است و این نام مأخوذ از کلفن، شهری در آسیای صغیر، است که این صمغ از آنجا آورده می شود. (از لاروس). در گیاه شناسی، ماده ای است رزینی (از جنس سقز) که ضمن تقطیر انواع تربانتین ها خصوصاً تربانتین های مستخرج از انواع کاجها حاصل می شود. در صنعت معمولاً سقز حاصل از درخت کاج را در معرض جریان بخار آب قرار می دهند تا اسانسهای آن جدا شود و در نتیجه مادۀ زرینی به صورت تودۀ شفاف زردرنگ شیشه ای باقی می ماند که همان کلفن است. کلفن در داروسازی و در ساختن بعضی از مشمعها و پمادها و ضمادها بکار می رود و بعلاوه برای آنکه موهای آرشۀ ویلن روی سیمهای ویلن نلغزد و موجب ارتعاش کامل شود، موهای آرشۀ ویلن را به آن آغشته کنند. قلفونیا. زنگباری. علک یا بس. کلوفان. (فرهنگ فارسی معین)
صمغی است و این نام مأخوذ از کلفن، شهری در آسیای صغیر، است که این صمغ از آنجا آورده می شود. (از لاروس). در گیاه شناسی، ماده ای است رزینی (از جنس سقز) که ضمن تقطیر انواع تربانتین ها خصوصاً تربانتین های مستخرج از انواع کاجها حاصل می شود. در صنعت معمولاً سقز حاصل از درخت کاج را در معرض جریان بخار آب قرار می دهند تا اسانسهای آن جدا شود و در نتیجه مادۀ زرینی به صورت تودۀ شفاف زردرنگ شیشه ای باقی می ماند که همان کلفن است. کلفن در داروسازی و در ساختن بعضی از مشمعها و پمادها و ضمادها بکار می رود و بعلاوه برای آنکه موهای آرشۀ ویلن روی سیمهای ویلن نلغزد و موجب ارتعاش کامل شود، موهای آرشۀ ویلن را به آن آغشته کنند. قلفونیا. زنگباری. علک یا بس. کلوفان. (فرهنگ فارسی معین)
صورت چهارم از صور هشتگانه ابجدی. (فرهنگ فارسی معین). نام چهارمین صورت از صور هشتگانه حروف جمّل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چنان چون کودکان از پیش الحمد بیاموزند ابجد را و کلمن. منوچهری. و رجوع به ابجدشود
صورت چهارم از صور هشتگانه ابجدی. (فرهنگ فارسی معین). نام چهارمین صورت از صور هشتگانه حروف جُمَّل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چنان چون کودکان از پیش الحمد بیاموزند ابجد را و کلمن. منوچهری. و رجوع به ابجدشود
یا کلبر. در دو نسخۀ قدیم سوزنی کلمه به دو صورت فوق آمده است و معنی آن رانمی دانم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شعر من دانا خرد، نادان خر کلبن بود شعر من پیشش چو در پیش خر کلبن شعیر. سوزنی (یادداشت ایضاً)
یا کلبر. در دو نسخۀ قدیم سوزنی کلمه به دو صورت فوق آمده است و معنی آن رانمی دانم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شعر من دانا خرد، نادان خر کلبن بود شعر من پیشش چو در پیش خر کلبن شعیر. سوزنی (یادداشت ایضاً)
بمعنی خانه کوچکی که بر کنار کشتها سازند از جهت محافظت خرمن از باد و باران. و ظاهراً مخفف کلبه است پس به بای تازی باشد، اما محاوره همان اول است. (آنندراج). کلبک. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلبک و کلبه شود، خرمن بان را نیز گویند: یکی از ظرفای ایران در نامه ای که از طرف زنی به شوی او رقمی گردیده رقمی کرده. (آنندراج) : کلپک بدفعلک بی عقل و دین بدرگ کم خرجک بالانشین ؟ (از آنندراج)
بمعنی خانه کوچکی که بر کنار کشتها سازند از جهت محافظت خرمن از باد و باران. و ظاهراً مخفف کلبه است پس به بای تازی باشد، اما محاوره همان اول است. (آنندراج). کلبک. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلبک و کلبه شود، خرمن بان را نیز گویند: یکی از ظرفای ایران در نامه ای که از طرف زنی به شوی او رقمی گردیده رقمی کرده. (آنندراج) : کلپک بدفعلک بی عقل و دین بدرگ کم خرجک بالانشین ؟ (از آنندراج)
منزل اول است از ری برای کسی که قصد خوار را داشته باشد. (از معجم البلدان). دهی از دهستان فشافویۀ بخش مرکزی ری است که در شهرستان تهران واقع است و 555 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام قریه ای به ری و ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفی به سال 329) از آنجاست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
منزل اول است از ری برای کسی که قصد خوار را داشته باشد. (از معجم البلدان). دهی از دهستان فشافویۀ بخش مرکزی ری است که در شهرستان تهران واقع است و 555 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام قریه ای به ری و ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفی به سال 329) از آنجاست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کاسه و جز آن، که کمی از لب و دهانۀ آن پریده و افتاده: آن دیگ لب شکستۀ صابون پزی ز من آن چمچۀ هریسه و حلوا از آن تو. وحشی دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کاسه و جز آن، که کمی از لب و دهانۀ آن پریده و افتاده: آن دیگ لب شکستۀ صابون پزی ز من آن چمچۀ هریسه و حلوا از آن تو. وحشی دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کلیدان. کلون. بست پشت در. کلندان. چوب پشت در. قسمتی از چوب بر پشت درزده که بدان در را محکم کنند تا کس نتواند بدرون آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قزوینی کلیدان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیدان و کلان شود
کلیدان. کلون. بست پشت در. کلندان. چوب پشت در. قسمتی از چوب بر پشت درزده که بدان در را محکم کنند تا کس نتواند بدرون آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قزوینی کلیدان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیدان و کِلان شود
فرانسوی زنگبازی سکزک ماده ایست رزینی (از جنس سقز) که ضمن تقطیر انواع تربانتین ها خصوصا تربانتین های مستخرج از انواع کاجها حاصل میشود. در صنعت معمولا سقز حاصل از درخت کاج را در معرض جریان بخار آب قرار میدهند تا اسانس های آن جدا شود و در نتیجه ماده ای زرینی بصورت توده شفاف زرد رنگ شیشه یی باقی میماند که همان کلفن است. کلفن در دارو سازی در ساختن تعداد زیادی از مشمع ها و پماد ها و ضماد ها بکار میرود و بعلاوه برای آنکه مو های آرشه ویلن روی سیمها ویلن نلغزد و موجب ارتعاش کامل شود مو های آرشه ویلن را بان آغشته کنند قلفونیا زنگباری علک یابس کلوفان
فرانسوی زنگبازی سکزک ماده ایست رزینی (از جنس سقز) که ضمن تقطیر انواع تربانتین ها خصوصا تربانتین های مستخرج از انواع کاجها حاصل میشود. در صنعت معمولا سقز حاصل از درخت کاج را در معرض جریان بخار آب قرار میدهند تا اسانس های آن جدا شود و در نتیجه ماده ای زرینی بصورت توده شفاف زرد رنگ شیشه یی باقی میماند که همان کلفن است. کلفن در دارو سازی در ساختن تعداد زیادی از مشمع ها و پماد ها و ضماد ها بکار میرود و بعلاوه برای آنکه مو های آرشه ویلن روی سیمها ویلن نلغزد و موجب ارتعاش کامل شود مو های آرشه ویلن را بان آغشته کنند قلفونیا زنگباری علک یابس کلوفان