معنی کمپن
- کمپن
- لرزش، ارتعاش
واژههای مرتبط با کمپن
کوپن
- کوپن
- کالابرگ
کمان
- کمان
- هلال، قوس، منحنی
کمون
- کمون
- پنهان شدن، پوشیده شدن، مخفی شدن، در نهان بودن، در پزشکی دورۀ نهفتگی بیماری، فاصلۀ بین ورود عامل بیماری زا به بدن و نمایان شدن نخستین علائم بیماری
کمین
- کمین
- پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار
کنایه از کمین کرده
کنایه از کمینگاه
کمترین، کم ارزش ترین، فرومایه ترین
کمین کردن: در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن
کمون
- کمون
- زیره، گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود، قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود
کوپن
- کوپن
- ورقه بهادار، سهم
کمون
- کمون
- پوشیده شدن، پنهان و پوشیده گشتن
کمان
- کمان
- چوبی خمیده که دو سر آن را با زه محکم بکشند و ببندند، قوس، هر چیز خمیده را کمان گویند
کمین
- کمین
- قوم پنهان نشیننده بقصد دشمن در جنگ کم ارزش، فرومایه
