دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان واقع در 92000گزی جنوب خاوری نصرت آباد و 15000گزی شمال راه فرعی بم به خاش. هوای آن گرم و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان واقع در 92000گزی جنوب خاوری نصرت آباد و 15000گزی شمال راه فرعی بم به خاش. هوای آن گرم و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ابوالقاسم عبیدالله بن احمد بن محمد بن عبدالله بن الحسین بن الحسن بن خسرو فیروز بن ابی المهروان بن اردشیر بن بابک الکلوذانی. از برآوردگان ابی الفرات و مولد او پیش از 300 هجری قمری است و کتابی به اسم کتاب الخراج دارد که بار اول آن را به سال 326 نوشته و بار دیگر در 336 تصحیح و تکمیل کرده است. (الفهرست، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایام او در وزارت امتدادی نیافت و در کاری متمکن نشد زیرا که درعهد او مصادرات بسیار بود و لشکر از او ارزاق خواستند و دشنامش دادند و سفاهت کردند. کلوذانی سوگند خورد که بعد از آن در وزارت شروع نکند و خانه خود ببست و وزارت دو ماه بیش نکرد. (تجارب السلف چ 1 ص 212)
ابوالقاسم عبیدالله بن احمد بن محمد بن عبدالله بن الحسین بن الحسن بن خسرو فیروز بن ابی المهروان بن اردشیر بن بابک الکلوذانی. از برآوردگان ابی الفرات و مولد او پیش از 300 هجری قمری است و کتابی به اسم کتاب الخراج دارد که بار اول آن را به سال 326 نوشته و بار دیگر در 336 تصحیح و تکمیل کرده است. (الفهرست، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایام او در وزارت امتدادی نیافت و در کاری متمکن نشد زیرا که درعهد او مصادرات بسیار بود و لشکر از او ارزاق خواستند و دشنامش دادند و سفاهت کردند. کلوذانی سوگند خورد که بعد از آن در وزارت شروع نکند و خانه خود ببست و وزارت دو ماه بیش نکرد. (تجارب السلف چ 1 ص 212)
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
نام شهری و ولایتی است به ترکستان. (انجمن آرا) (آنندراج). کلوران و قراقرم سرزمینهایی بود که چنگیز و اولاد او در آنجا فرمانروایی داشتند. (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 58 و 61). و رجوع به حبیب السیر شود
گیاهی باشد به غایت گنده و بدبوی که آن را کمای و گل گنده نیزگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشنج. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کما و کمای شود
گیاهی باشد به غایت گنده و بدبوی که آن را کمای و گل گنده نیزگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشنج. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کُما و کُمای شود
سبزیی باشد معروف که خورند و آن را به شیرازی ترخانی گویند، و بعضی گویند گیاهی باشد که آن را طرخون خوانند و بیخ آن را عاقرقرحا نامند. (برهان) (آنندراج). طرخون. عاقرقرحا. (ناظم الاطباء). ترخانی. طرخون. ترخون. (فرهنگ فارسی معین)
سبزیی باشد معروف که خورند و آن را به شیرازی ترخانی گویند، و بعضی گویند گیاهی باشد که آن را طرخون خوانند و بیخ آن را عاقرقرحا نامند. (برهان) (آنندراج). طرخون. عاقرقرحا. (ناظم الاطباء). ترخانی. طرخون. ترخون. (فرهنگ فارسی معین)
قصبه ای از دهستان پل رودبار است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 445 تن سکنه و در حدود 50 باب دکان دارد. روزهای پنجشنبه در آنجا بازار عمومی است و دارای پاسگاه ژاندارمری نیز می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
قصبه ای از دهستان پل رودبار است که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 445 تن سکنه و در حدود 50 باب دکان دارد. روزهای پنجشنبه در آنجا بازار عمومی است و دارای پاسگاه ژاندارمری نیز می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: ’در بیت ذیل عمعق آیا کلاهوی است، در شاهنامه دیده شود. آیا کلاهوی اعور بوده ؟’ خری زیر من چون خبز دوک لیکن بر او من چنان چون کلاکوی اعور. عمعق (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شاید این کلمه مصحف کاغو یاکلاوو = کلاهو + ی (حرف بیان حرکت کسرۀ اضافه) است. و رجوع به کلاوو و کلاهو و کلاکموش شود
مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: ’در بیت ذیل عمعق آیا کلاهوی است، در شاهنامه دیده شود. آیا کلاهوی اعور بوده ؟’ خری زیر من چون خبز دوک لیکن بر او من چنان چون کلاکوی اعور. عمعق (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شاید این کلمه مصحف کاغو یاکلاوو = کلاهو + ی (حرف بیان حرکت کسرۀ اضافه) است. و رجوع به کلاوو و کلاهو و کلاکموش شود
خوب تفتیش کردن، (آنندراج)، تفحص و تجسس و تفتیش، (برهان)، کاوش، (غیاث)، از ’کاویدن’، بمعنی کاویدن با شدت و حدت، (حاشیۀ برهان چ معین) : تنگ شد عالم بر او از بهر گاو شور شور اندر گرفت و کاوکاو، رودکی، ، ژکیدن، (اسدی)، آواز دادن، (غیاث) (سراج اللغه)
خوب تفتیش کردن، (آنندراج)، تفحص و تجسس و تفتیش، (برهان)، کاوش، (غیاث)، از ’کاویدن’، بمعنی کاویدن با شدت و حدت، (حاشیۀ برهان چ معین) : تنگ شد عالم بر او از بهر گاو شور شور اندر گرفت و کاوکاو، رودکی، ، ژکیدن، (اسدی)، آواز دادن، (غیاث) (سراج اللغه)
جمع واژۀ بلوک به سیاق عربی، و در فارسی غیر فصیح به حساب آید. (از فرهنگ فارسی معین). چند ده که با هم تعلق داشته باشد و به هندی پرگنه گویند. (از غیاث) : و آنچه از پیشکش و انعام ضبط شود از یک تومان بدین موجب قسمت میشود:...صاحب جمع، سه هزار دینار... مهتران بلوکات خاصه و انبار، یکهزار دینار. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 55). و رجوع به بلوک شود.
جَمعِ واژۀ بلوک به سیاق عربی، و در فارسی غیر فصیح به حساب آید. (از فرهنگ فارسی معین). چند ده که با هم تعلق داشته باشد و به هندی پرگنه گویند. (از غیاث) : و آنچه از پیشکش و انعام ضبط شود از یک تومان بدین موجب قسمت میشود:...صاحب جمع، سه هزار دینار... مهتران بلوکات خاصه و انبار، یکهزار دینار. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 55). و رجوع به بلوک شود.
دهی از دهستان رودبار، بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. سکنۀ آن 116 تن. آب آن از رود خانه اسبمرد و محصول آن غلات، برنج، توت و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان رودبار، بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. سکنۀ آن 116 تن. آب آن از رود خانه اسبمرد و محصول آن غلات، برنج، توت و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند
یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند