جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گلوکار

گل کار

گل کار
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
فرهنگ لغت هوشیار

گلوکان

گلوکان
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان واقع در 92000گزی جنوب خاوری نصرت آباد و 15000گزی شمال راه فرعی بم به خاش. هوای آن گرم و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

گلوجار

گلوجار
ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 45000گزی شمال باختری ساردوئیه و 17000گزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. دارای 15 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

گلکار

گلکار
آن که در کارهای ساختمانی کار گِل کاری و درست کردن گِل بااوست
گلکار
فرهنگ فارسی معین

گلکار

گلکار
کارگری که در کارهای ساختمانی کار می کند، بنا، والادگر، گِل گرو
گلکار
فرهنگ فارسی عمید