جدول جو
جدول جو

معنی کلمبیا - جستجوی لغت در جدول جو

کلمبیا(کُ لُ)
کلمبی. کشور جمهوری در امریکای جنوبی که در شمال غربی این قاره و در میان دو اقیانوس اطلس و کبیر واقع شده است و مساحت آن 139000 کیلومتر مربع است و 11548000 تن سکنه دارد. پایتخت آن بوگوتا و شهرهای مشهور آن مدلین، باران کیلیا و کالی است. این کشور از طرف شمال به ونزوئلا و اقیانوس اطلس و از سمت مشرق به ونزوئلا و برزیل و از سمت جنوب به پرو و اکواتر و ازسمت مغرب به پاناما و اقیانوس آرام محدود است و با آنکه معادن نفت و طلا و طلای سفید و نقره و زمرد و نمک این کشور اهمیت بسزائی دارد و کار خانه بافندگی مهمی در آن تأسیس یافته هنوز اقتصاد کشاورزی در این کشور حاکم است و مهمترین محصولات کشاورزی آن قهوه و توتون و پنبه و نیشکر و برنج و گندم و کاکائو و موز می باشد. صادرات مهم این کشور قهوه و نفت است که بیشتر به ممالک متحدۀ امریکای شمالی فرستاده می شود. کریستف کلمب در سال 1502 میلادی در چهارمین سفر خویش به ساحل کلمبیا رسید ولی گونزالو جیمنز دوکزادا بر این سرزمین استیلا یافت و در سال 1538 دولت سنتافه دوبوگوتا را تأسیس کرد و با نایب السلطنه نشین لیما وابستگی یافت. کشور کلمبیا در سال 1718 میلادی خود بصورت نایب السلطنه نشین مستقل درآمد. در سال 1819 ژنرال بولیوار بر اسپانیا چیره شد و ممالک متحدۀ کلمبیا را که شامل ونزوئلا و اکواتر کنونی بود تأسیس کرد و خود رئیس جمهور و دیکتاتور نظامی این سرزمین گردید. کلمبیای بزرگ تا سال 1830 دوام داشت ولی در سالهای 1830- 1903 بالغ بر هفتاد انقلاب خونین این نواحی را فرا گرفت و کلمبیا از 1903 حیات سیاسی خود را در مسیر یک قانون اساسی قرار داد. (از لاروس)
کلنبیا. مرکز کارولین جنوبی از ممالک متحدۀ امریکای شمالی که در حدود 869000 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیمیا
تصویر کیمیا
(دخترانه)
اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامبیز
تصویر کامبیز
(پسرانه)
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاملیا
تصویر کاملیا
(دخترانه)
گلی درشت و زیبا به رنگ سفید و صورتی که در بهار ظاهر می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
درختچه ای زینتی و همیشه سبز از خانوادۀ چای با برگ های بیضی شکل و گل های سفید یا صورتی که در بهار می شکند
فرهنگ فارسی عمید
نوعی شیرینی زرد رنگ که مخلوط ماست و نشاسته را با قیف کیسه ای مخصوص در روغن داغ می ریزند و پس از برشته شدن در شیرۀ شکر می اندازند، زولبیا. چون به شکل زالو از قیف ریخته می شود «زلو بیا» نامیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیابیا
تصویر کیابیا
جاه، جلال، شان، شوکت
فرهنگ فارسی عمید
بندری است در خلیج عمان بجانب هندوستان و 28000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
نیکبخت و سعادتمند و دولتمند و توانگر، (ناظم الاطباء)، کامیاب و بامراد، (آنندراج)، صاحب عزت و جاه و نایل، (شعوری ج 2 ص 251 ورق ب)، خوشدل و خرسند و بهره مند در هر عزم و مقصود و آرزویی، خودسر و مختار، زبردست و توانا، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصحیفی است از کمبوجیه و دیودور کمبوجیه را کامبیز نوشته است، (ایران باستان ج 3 ص 2123)، رجوع به کمبوجیه شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
کلیسا، از ’اکلیسا’ی یونانی بمعنی انجمن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلیسا. (فرهنگ فارسی معین) :
مسجد کلیسیا نشده ست ای پسر هنوز
گرچه به شهر همبر مسجد کلیسیاست.
ناصرخسرو.
چون شاه بازگشت ز ابخاز روز عید
فرمود چاشتگه گذری بر کلیسیا.
خاقانی.
من بانگ برکشیدم و گفتم که ای دریغ
اسلامیان به کعبه و ما در کلیسیا.
خاقانی.
مه را ز فلک به طرف بام آوردن
وز روم کلیسیا به شام آوردن.
سعدی.
و رجوع به کلیسا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ رِ)
شهری بوده در کنار رود جیحان (رود پیرامس). (از معجم البلدان و جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ص 140). این نام در حدود العالم کمریناست. (حدود العالم چ دانشگاه ص 171)
لغت نامه دهخدا
(کُلْلا بی یَ)
یکی از فرق ده گانه مشبهه. اصحاب ابن کلاب. (از بیان الادیان) : مذهب محدث چون مذهب اعتزال باشد... و چون مذهب کلابیه که واضعش ابن الکلاب است. (نقض الفضائح ص 17). و مجبره و کلابیه و...خود را از جمله شافعی خوانند. (نقض الفضائح ص 492)
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ مَ تَ)
کلمتان. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمتان شود.
- کلمتی الشهاده، کلمه لااله الااﷲ و کلمه محمد رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کْلُ / کِ لُ)
یکی از خانواده های معروف روم قدیم بوده است. (تمدن قدیم، ترجمه نصراﷲ فلسفی)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
گیاهی است خودرو که در بعض نقاط مازندران از جمله بابلسر و بهشهر یافت شود. برگ آن بالتمام چون برگ ترب باشد آنرا در آش کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، کوکبه، جاه و جلال، حشمت، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
قسمی گل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زِ / زُ)
حلوایی است مشهور و عربان زلابیه گویند. (برهان). شیرینی معروف و آن را زلابی و زلیبا و زلابیه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). نوعی از شیرینی که به هندی جلیبی گویند. (غیاث) : زلیبیه، شیرینی معروف و زلابی و زلیبه و زلیبا و زلابیه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). زلوبیا. زلابیه. زلی با. بکتاش. زلابی. قسمی شیرینی و حلوا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
از پی دیوی دوان چو کودک لیکن
رود و می است و زلیبیا و لکانه.
ناصرخسرو.
نان کشکین اگر بیابم هیچ
راست گویی زلیبیا باشد.
مسعودسعد.
رجوع به زلیبا و زلابیه شود
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
یکی از شهرهای ممالک متحدۀ آمریکا، مرکز ایالت واشینگتن. سکنۀ آن 15800 تن است
لغت نامه دهخدا
(زَ / زُ)
نوعی از حلوا که از نشاسته و کف دریا و روغن کنجد می سازند. (ناظم الاطباء). زلابیه. زلیبیا. زلی با. بکتاش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زولبیا و زلیبیا شود
لغت نامه دهخدا
کوکبه جاه و جلال حشمت: با همه عزت و حرمت و کیابیایش با همه سوز و گداز سید میران در دور و برش طلاق او مسئله روز بود
فرهنگ لغت هوشیار
از یونانی} اکسیا: {کلیسیاک کرساک کازه معبد ترسایان محل عبادت مسیحیان: (در کلیسابدلبری ترسا گفتم ای بدام تو در بند) (هاتف اصفهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلبیات
تصویر کلبیات
تیره سگ سانان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بر گرفته از نام ایتالیایی کشیش که این درختچه یا گلبن را از آسیا به اروپا برده کتنجک از گیاهان درختچه ایست زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک میباشد. برگها یش بیضی و شبیه برگ چای است و گلهایش خوشرنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا بفراوانی کشت میشوند. این گیاه همیشه سبز است و گلهایش درشت و زیبا برنگها سفید یا صورتی و یا قرمز است. گونه ژاپنی این گیاه در سال 1749 م. باروپا برده شده و امروز در آنجا بخصوص در فرانسه و ایتالیا بفراوانی کشت و تربیت میشود کاملیه قاملیا
فرهنگ لغت هوشیار
شیرینیی است که آمیختن ماست کیسه انداخته (آب گرفته) با نشاسته و ریختن این مواد در روغن کنجد داغ بوسیله قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیره شکر درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
شیرینیی است که آمیختن ماست کیسه انداخته (آب گرفته) با نشاسته و ریختن این مواد در روغن کنجد داغ بوسیله قیفی مخصوص و پختن در روغن مذکور و سپس انداختن آن در شیره شکر درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المپیا
تصویر المپیا
یکی از شهرهای آمریکا، مرکز ایالت واشنگتن
فرهنگ لغت هوشیار
((مِ))
درختچه ای است زینتی از خانواده چای که جزو تیره پنیرک می باشد. برگ هایش بیضی و شبیه برگ چای است و گل هایش خوش رنگ و زیبا است. در حدود 14 گونه از این گیاه شناخته شده که در جنوب و مشرق آسیا به فراوانی کشت می شوند. این گیاه همیشه سبز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیابیا
تصویر کیابیا
شکوه و جلال
فرهنگ فارسی معین
تربچه ی صحرایی که خوراکی است، سبزی خوردنی، نوعی پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
ابرهای پراکنده ی آسمان، آسمان نیمه ابری
فرهنگ گویش مازندرانی
عصاره کش، دستگاه شیره کشی از مواد گیاهی
فرهنگ گویش مازندرانی
کلیسا
فرهنگ گویش مازندرانی
آمدو رفت شاهانه در سرای
فرهنگ گویش مازندرانی