جدول جو
جدول جو

معنی کلرات - جستجوی لغت در جدول جو

کلرات
هر یک از نمک های اسیدکلریک
تصویری از کلرات
تصویر کلرات
فرهنگ فارسی عمید
کلرات
در اصطلاح شیمی، نام عمومی کلیه املاح منسوب به اسید کلریک یکی از مشهورترین آنها کلرات پتاسیم است که یکی از اکسید کننده های قوی است
فرهنگ لغت هوشیار
کلرات
((کُ لُ))
نام عمومی کلیه املاح منسوب به اسید کلریک H 3 Clo یکی از مشهورترین آنها کلرات پتاسیم است
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلیات
تصویر کلیات
مهینگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلمات
تصویر کلمات
واژه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
امور کلی، چیزهای کلی، مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده مثلاً کلیات سعدی
کلیات خمس: در علم منطق کلی هایی که در تعریف اشیا ذکر می شوند و عبارتند از مثلاً جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مانند ناطق بودن، خاصه مانند قوۀ خنده و عرض مانند نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کثرات
تصویر کثرات
جمع کثره، بسیاری ها هنگفت ها فزونیها، جمع کثرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلمات
تصویر کلمات
کلمه ها، سخنان، گفتارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
چیزهای کلی و همادیان، امور کلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
((کُ لّ یّ))
جمع کلیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلمات
تصویر کلمات
((کَ لَ))
جمع کلمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کرات
تصویر کرات
کره ها، گوی ها، در علم نجوم سیاره ها، جمع واژۀ کره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، پشلنگ، قلاط، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه برای مثال تیر تو از کلات فرود آورد هزبر / تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی - ۹۵)
ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرات
تصویر کرات
جمع کره، کره ها، گویها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه مستحکم حصار: (گذر بر کلات ایچ گونه مکن گران ره روی خام گردد سخن)، (کنون بر کلات است و با مادرست جهاندار بافر و با لشکرست)، دهی کوچک قلعه یا ده که بر روی کوه ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ریتاک (وباء ریتاک از ریتن پهلوی) توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلات
تصویر کلات
((کَ))
قلعه یا ده بزرگی که بر سر کوه و یا پشته بلندی ساخته باشند، کلاته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرات
تصویر کرات
((کُ))
جمع کره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرات
تصویر کرات
((کَ رّ))
جمع کرت، حمله ها، دفعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکلرات
تصویر پرکلرات
هر یک از نمک های اسیدپرکلریک
فرهنگ فارسی عمید