جَمعِ واژۀ کَرّه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، مکرراً و چندین بار. (ناظم الاطباء). رجوع به کره شود. - به کرات، باربار و دفعه های بسیار و پی درپی. (ناظم الاطباء). - کرات مرات، به کرات. (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب به کرات شود
لالکی. (فرهنگ فارسی معین). درختی خاردار که در اراضی مرطوب و پست جنگلهای شمال بسیار است: گشته زمین او بخیل آب اندرو مانده قلیل آورده بر روی نخیل اینک کرات اینک رغل. لامعی (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به لالکی شود