- کلباد (پسرانه)
- از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی
معنی کلباد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بلد، خوی گیری ها خوی گیر نهادن، ماندگار شدن، چسبانیدن، پشم برآوردن
پنبه زن، آنکه پنبه را با کمان می زند تا از هم باز شود، ندّاف، پنبه بز، حلّاج، پنبه وز
نمد مال، نمد فروش
چوبی که هنگام شخم زدن بر گردن گاو می بندند
جگر درد درد جگر ترنج از گیاهان نارنج
نمد ساز جامه ای که در روزهای بارانی پوشند بارانی نمدین: دیدش و بشناختش چیزی نداد روز دیگر او بپوشیداز لباد. (مولوی لغ) چوبی که بر گردن گاو گردونه و گاو زراعت گذارند یوغ: کشاورز بر گاو بندد لباد ز گاو آهن و گاو جوید مراد. (نظامی آنند. لغ)