مخالف. (برهان) (آنندراج). خلاف و مخالف. (ناظم الاطباء) ، درشت و ناهموار را نیز گویند. (برهان) (آنندراج). درشت و ناهموار و نامسطح. (ناظم الاطباء). رجوع به کیاکن شود، بی معنی و نامناسب و بیجا. (ناظم الاطباء)
مخالف. (برهان) (آنندراج). خلاف و مخالف. (ناظم الاطباء) ، درشت و ناهموار را نیز گویند. (برهان) (آنندراج). درشت و ناهموار و نامسطح. (ناظم الاطباء). رجوع به کیاکن شود، بی معنی و نامناسب و بیجا. (ناظم الاطباء)
کلیدان. کلون. بست پشت در. کلندان. چوب پشت در. قسمتی از چوب بر پشت درزده که بدان در را محکم کنند تا کس نتواند بدرون آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قزوینی کلیدان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیدان و کلان شود
کلیدان. کلون. بست پشت در. کلندان. چوب پشت در. قسمتی از چوب بر پشت درزده که بدان در را محکم کنند تا کس نتواند بدرون آید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قزوینی کلیدان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلیدان و کِلان شود
کاسه و جز آن، که کمی از لب و دهانۀ آن پریده و افتاده: آن دیگ لب شکستۀ صابون پزی ز من آن چمچۀ هریسه و حلوا از آن تو. وحشی دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کاسه و جز آن، که کمی از لب و دهانۀ آن پریده و افتاده: آن دیگ لب شکستۀ صابون پزی ز من آن چمچۀ هریسه و حلوا از آن تو. وحشی دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)