جدول جو
جدول جو

معنی کلاهبرداری - جستجوی لغت در جدول جو

کلاهبرداری
به دست آوردن چیزی از کسی از طریق خدعه، فریب و نیرنگ
تصویری از کلاهبرداری
تصویر کلاهبرداری
فرهنگ فارسی عمید
کلاهبرداری
(کُ بَ)
عمل کلاهبردار. شیادی و حقه بازی. به فریب و دروغ مال دیگران را گرفتن
لغت نامه دهخدا
کلاهبرداری
بفریب مال و پول دیگران را گرفتن حقه بازی، استعمال نام یا عنوان مجعول بقصد اینکه موسسات مجعول و اعتبارات موهوم را بطرف بقبولاند و او را به امور موهوم امیدوار و یا از امور موهوم خایف سازد و بدین طریق وجه یا مالی از او بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلاهبردار
تصویر کلاهبردار
کلاه بردارنده، کنایه از کسی که به فریب و خدعه مال دیگران را بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاه داری
تصویر کلاه داری
پادشاهی، سلطنت، برای مثال نه هر کسی که کله کج نهاد و تند نشست / کلاهداری و آیین سروری داند (حافظ - ۳۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
(تَوُ)
آدم حقه باز و شیاد و مال مردم خور. کسی که به انحاءمختلف مال مردم را از ایشان بگیرد. (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده). کلاه بردارنده، آنکه به فریب مال مردم و پول دیگران را بگیرد. حقه باز. کسی که کلاهبرداری کند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلاهبرداری شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
متعهد کاری شدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
داشتن کلاه بر سر. (فرهنگ فارسی معین). عمل کلاهدار. و رجوع به مادۀ قبل شود، کنایه از پادشاهی و سلطنت. (از برهان) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاهداری و آئین سروری داند.
حافظ.
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاهداریش اندر سر شراب رود.
حافظ (دیوان چ غنی ص 150)
و رجوع به کلاه و دیگر ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
آنکه بفریب مال و پول دیگران را بگیرد حقه باز، کسی که کلاهبرداری کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهداری
تصویر کلاهداری
داشتن کلاه بر سر، پادشاهی سلطنت: (نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری دارند)، (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهبردار
تصویر کلاهبردار
((~. بَ))
حقه باز، شارلاتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاهداری
تصویر کلاهداری
پادشاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی معین
حقه باز، شیاد، گوش بر
فرهنگ واژه مترادف متضاد