- کلانی
- کلان بودن، بزرگ بودن
معنی کلانی - جستجوی لغت در جدول جو
- کلانی
- کلان بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منحنی
افرادی
ساحلی، آفاقی
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
مربوط به طبیعت، طبیعی
مانند خیمه، گنبدی، مدور
شاهنشاهی، شاهی مثلاً تاج کیانی، کلاه کیانی، کنایه از برازندۀ پادشاهان
بهمانه بهمانی فلان بهمان: بمیر ای حکیم از چنین زندگانی ازین زندگانی چو بمردی بمانی... . بجز مرگ در راه حقت که آرد زتقلید رای فلان و فلانی. در تداول بین فلان و فلانی فرقی است در فلان نوعی ابهام مندرج است اما اگر به کسی بگوید: از قول من بان آقا بگویید فلانی با شما کار دارد ابهام از میان می رود
یانه ای بزرکی منسوب به کتان: (نزد خورشید فضل گردو نی پیش مهتاب طبع کتانی) (سنائی)، نوعی کاغذ عالی که در عکاسی و چاپ بکار رود و سطح آن دارا بر جستگیها یی است بطرح تار و پود پارچه کتان
در تازی نیامده ناتوانی سستی نا توانی سستی کاهلی: (چون دید مرا گفت دارا سر مهمانی گفتم که بلی دارم بی سستی و کسلانی) (سنائی)
در تازی نیامده سخته شناس، سخته گوی سخته در پارسی برابر است با سخن پروهانی (کلام استدلالی) منسوب به کلام: مباحث کلامی، شخصی که راه معرفت الهی را بپای استدلال رود متکلم
منسوب به کلال، کوزه گر کاسه گر فخار: (با سنگ و تیغ دست کلالی چو یار شد خونریز تر چو استره آبدار شد)، (سیفی بدیعی)
منسوب به کلاغ، نوعی شمشیر
از ریشه ترکی کلاهبرداری، اییاری زرنگی، لوندی، میخوارگی، تهیدستی
آموزشی
زبان آور: مرد
منسوب به کلده از مردم کلده اهل کلده
منسوب به کلاه آنکه کلاه بسر گذارد مقابل عمامه یی
منسوب به (کشانیه) از اهل کشانیه. منسوب به کشان توضیح: در شاهنامه بصورت اسم آمده: (کشانی هم اندر زمان جان بداد تو گویی که هرگز ز مادر نزاد)
منسوب به کیان شاهی سلطنتی: تاج کیانی کمربند کیانی کلاه کیانی، سلسله کیانی. کیانیان. طبیعتی طبیعی. یا چرخ کیانی. چرخ کیان: مانند یکی جام بلور است شباهنگ بزدوده بقطره سحری چرخ کیانیش. (ناصر خسرو)
گلفروش، باغبانی
شخص نامعلوم، جانشین کلمه ای رکیک که نخواهند از آن نام ببرند، کنایه از مطلقاً برایش اهمیت نداشتن
مانند کلاغ، دستمال بزرگ ابریشمی، نوعی روسری ابریشمی
از مردم کلده
از مردم کشان، برای مثال کشانی هم اندر زمان جان بداد / چنان شد که گفتی ز مادر نزاد (فردوسی - ۳/۱۸۵)
جذابیت، گیرایی، کشش
کوزه گری، سفال گری
عظیم