جدول جو
جدول جو

معنی کلانسال - جستجوی لغت در جدول جو

کلانسال(کَ)
سالمند. به زاد برآمده. مقابل خردسال. که سال بر او بسیار باشد. پیر. مسن. بزرگسال. بسیارسال. هرم. طواز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قلحم. (صراح اللغه) ، پیر. سالدیده. مسن. (ناظم الاطباء). مقابل خردسال و میان سال. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کلانسال
مسن سالدیده مقابل. خرد سال و میان سال. پیر، مسن، بزرگسال، سالمند
تصویری از کلانسال
تصویر کلانسال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلان سال
تصویر کلان سال
پیر، سال خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلان سالی
تصویر کلان سالی
سال خوردگی، پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کانال
تصویر کانال
مجرای مصنوعی عبور آب برای حمل و نقل، ترعه مثلاً کانال پاناما، مجرای عبور آب برای آبیاری، انتقال فاضلاب و مانند آن ها، مجرایی از جنس ورق آهن گالوانیزه برای هدایت هوا مثلاً کانال کولر،
مسیری که برای عبور دادن کابل های برق یا مخابرات، لوله های گاز یا آب در زمین یا در دیوار ایجاد می کنند، شبکۀ تلویزیونی، کنایه از مسیر فکر یا عمل، وسیله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهنسال
تصویر کهنسال
سال خورده، پیر
فرهنگ فارسی عمید
ربرت کاولیه، سیور دو، جهانگرد فرانسوی، مولد روئن حدود سال 1640 و وفات 1687، وی لوئیزیان و مسیر می سی سیپی را کشف کرده است
سن ژان باپتیست دو، نام شانوان ریمس، مولد ریمس، وی مؤسس جمعیت برادران مکاتب مسیحی است، (1651-1719 میلادی)
فردینان، یکی از مؤسسین سوسیالسیم آلمان، مولد برسلو، مقتول در جنگ تن بتن، (1825-1864 میلادی)
آنتوان دو، نویسندۀ فرانسوی، مولد حدود سال 1388 و وفات پس از سال 1462 میلادی
لغت نامه دهخدا
آبراهه ای است که میان دو دریا یا دو آبگیر ایجاد کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ نسل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نسل شود، فراخ گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اتساع. (از اقرب الموارد) ، خشک شدن پستان ناقۀ باشیر. (منتهی الارب) (آنندراج). خشک شدن پستان شیرده ماده شتر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
پیری. کبر. بسیار سالی. به زاد برآمدگی. هرم. قحارت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیری. سالدیدگی. افزونی و بسیاری عمر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
زادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بچه آوردن. (از اقرب الموارد) ، از بالا به چیزی آویخته سپس از دست آن را گذاشته فرودآمدن، یقال انسحط عن النخله، اذا تدلی عنها حتی ینزل لایمسکها بیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دست از جایی چنگ زده رها کردن و به زیر آمدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتون در شهرستان سن مالو در دریای مانش و 6029 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
دهی از دهستان مشکین باختری است که در بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
ژان ماری آنتوان دو. طبیعی دان و سیاستمدار فرانسوی مولد ’سن آندره دوکوبزاک’ (1842-1919م.)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انسال
تصویر انسال
فرزند بوجود آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانال
تصویر کانال
بمعنای آبراهه ایست که میان دو دریا یا دو آبگیر ایجاد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلانسالی
تصویر کلانسالی
سالدیدگی مسنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنسال
تصویر کهنسال
پیر و سالخورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانال
تصویر کانال
((اِ))
ترعه، مجرای وسیع بین دو دریا که برای عبور کشتی ساخته می شود، راه آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کانال
تصویر کانال
آبراه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کهنسال
تصویر کهنسال
مسن
فرهنگ واژه فارسی سره
پیر، جاافتاده، زال، سالخورده، سالمند، شیخ، فرتوت، قدیمی، کلان سال، مسن، معمر
متضاد: جوان، خردسال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کان، معدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزرگسال، سالخورده، سالمند، کهنسال، مسن
متضاد: جوان، خردسال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آبراه، آبراهه، آب گذر، ترعه، شبکه، راه، طریق، مجرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر بیند که سوره انسان را می خواند، دلیل است که درویشان را طعام و غذا دهد و رضای حق تعالی را با این عمل جوید. محمد بن سیرین
توفیق یابد بر سخاوت و شکر نعمت.
اگر بیند که سوره انسان را می خواند، دلیل است که درویشان را طعام و غذا دهد و رضای حق تعالی را با این عمل جوید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب