معنی انسال
- انسال (اَ)
- جمع واژۀ نسل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نسل شود، فراخ گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اتساع. (از اقرب الموارد) ، خشک شدن پستان ناقۀ باشیر. (منتهی الارب) (آنندراج). خشک شدن پستان شیرده ماده شتر. (ناظم الاطباء)
