جدول جو
جدول جو

معنی کفر - جستجوی لغت در جدول جو

کفر
بی خدایی، خدا نشناسی
تصویری از کفر
تصویر کفر
فرهنگ واژه فارسی سره
کفر
مقابل ایمان، بی دینی، کنایه از سخن کفرآمیز یا حاکی از کفر مثلاً کفر نگو، ناسپاسی
تصویری از کفر
تصویر کفر
فرهنگ فارسی عمید
کفر
ناسپاسی کردن، انکار کردن و پوشاندن نعمت خداوند را، ناگرویدن، کفران، ضد ایمان
فرهنگ لغت هوشیار
کفر
((کُ))
قیر
تصویری از کفر
تصویر کفر
فرهنگ فارسی معین
کفر
((کُ))
بی دینی، ناسپاسی
کفر کسی بالا آمدن: کنایه از برآشفتن، خشم کسی انگیخته شدن
تصویری از کفر
تصویر کفر
فرهنگ فارسی معین
کفر
((کَ فَ))
قریه و آن در اسماء امکنه آید
تصویری از کفر
تصویر کفر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفری
تصویر کفری
عصبی، خشمگین، مربوط به کفر، کافر
فرهنگ فارسی عمید
بد دین دشدین، خشمگین کفرا در فارسی: نیام بهاره خرما منسوب به کفر مربوط به کفر، کافر بیدین: (نه بسر شوق نگاری نه حضوری تاثیر، عشق کفری شده از دست مسلمانی ما)، (محسن تاثیر)، عصبانی: (از دست او کفری شدم)، میوه خوشه مانند خرما که از یک طرف بوسیله برگ غلاف مانند پوشیده شداه شکوفه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفره
تصویر کفره
جمع کافر، بی دینان ناسپاسان جمع کافر: (لشکر اسلام... گروهی انبوه از کفره فجره و طاغیه باغیه را بدار البوار فرستاده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفری
تصویر کفری
((کُ))
کنایه از خشمگین، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفره
تصویر کفره
((کَ فَ رِ))
جمع کافر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژکفر
تصویر ژکفر
صبور و شکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفر
تصویر مکفر
مرد نیکوکاری که نسبت به او ناسپاسی شده، کافر خوانده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکفر
تصویر مکفر
ناسپاس کرده شده، تکفیر شده، کافر خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفر
تصویر مکفر
((مُ کَ فَّ))
کافر خوانده شده، کفاره داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکفر
تصویر مکفر
((مُ کَ فِّ))
نسبت کفر دهنده به کسی، کفاره دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژکفر
تصویر ژکفر
شکیبا، صبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکفر
تصویر مکفر
تکفیر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفران
تصویر کفران
ناسپاسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کفران نعمت
تصویر کفران نعمت
نمک ناشناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفران
تصویر کفران
ناسپاسی نا سپاسی نا شکری: (از طریق هوا داری و محرمیت بر طرف شده قدم در بادیه غدر و کفران نهاد)، یا کفران نعمت. حق نشناسی نعمت دیگران: عاقبت اسکندر... بشامت کفران نعمت از اندک نفری روی بر تافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفر آمیز
تصویر کفر آمیز
توام با کفر قرین کفر و الحاد: (سخنانش کفر آمیز است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفر الیهود
تصویر کفر الیهود
آبدا روی کوهی آبدا روی پالوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفران
تصویر کفران
((کُ))
ناسپاسی، ناشکری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفر کسی بالا آمدن
تصویر کفر کسی بالا آمدن
کنایه از برآشفتن، خشم کسی انگیخته شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفرآمیز
تصویر کفرآمیز
آمیخته به کفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفران
تصویر کفران
ناسپاسی کردن، نیکی های کسی را نادیده گرفتن، بی دینی، بی ایمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفرآمیز
تصویر کفرآمیز
Blasphemous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
богохульный
دیکشنری فارسی به روسی