جدول جو
جدول جو

معنی کشیش - جستجوی لغت در جدول جو

کشیش
پیشوای مذهبی، روحانی مسیحی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
فرهنگ فارسی عمید
کشیش
(رَ دَ نَ)
بانگ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بانگ نخستین کردن شتر که کمتر از کتیت است، بانگ برآوردن آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آواز برآوردن جوشش می. (منتهی الارب) ، بانگ برآوردن گاو. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کشیش
(کَ)
بانگ نخستین شتر که کمتر از کتیت است، آواز جوشش می. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بانگ آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بانگ گاو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
- کشیش الافعی، آواز پوست افعی نه آواز دهن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کشیش
(کَ / کِ)
پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان. قسیس. (برهان) (ناظم الاطباء). قس. (یادداشت مؤلف) :
از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شد
زاهد محرابی و کشیش کنشتی.
ناصرخسرو.
کشیشان را کشش بینی و کوشش
بتعلیم چو من قسیس دانا.
خاقانی.
وین طرفه که موبدی گرفته ست
با یک دو کشیش رنگ کشخان.
خاقانی.
ز خارا بود دیری سال کرده
کشیشانی بدو در سالخورده.
نظامی.
قسیسی مست که کشیش می خوانند از نزدیک... (جهانگشای جوینی).
حلقه گرد او چو زر گرد عریش
همچنانکه بت پرستان بر کشیش.
مولوی.
کشیشان هرگز نیازرده ز آب
بغلها چو مردار در آفتاب.
سعدی
لغت نامه دهخدا
کشیش
پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
فرهنگ لغت هوشیار
کشیش
((کِ))
روحانی مسیحی، کسی که مقامش بالاتر از شمّاس و پایین تر از اسقف است
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
فرهنگ فارسی معین
کشیش
اسقف، پیشوا، روحانی، مطران
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کشیش
الكاهن
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به عربی
کشیش
Confessor, Pastor
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کشیش
confesseur, pasteur
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کشیش
confessore, pastore
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کشیش
confessor, pastor
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کشیش
Beichtvater, Pastor
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به آلمانی
کشیش
spowiednik, pastor
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به لهستانی
کشیش
исповедник , пастор
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به روسی
کشیش
сповідник , пастор
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کشیش
confesor, pastor
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کشیش
معترف , پادری
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به اردو
کشیش
biechtvader, dominee
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به هلندی
کشیش
고백자 , পাদরি
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به بنگالی
کشیش
ผู้สารภาพบาป , ศิษยาภิบาล
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به تایلندی
کشیش
mhadhiri, mchungaji
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کشیش
itirafçı, papaz
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کشیش
告解者 , 牧師
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کشیش
מִתְוַדֶּה , כּוֹמֶר
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به عبری
کشیش
고백자 , 목사
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به کره ای
کشیش
pengaku, pendeta
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کشیش
고백자 , पादरी
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به هندی
کشیش
忏悔者 , 牧师
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ)
عمل و شغل کشیش. پیشوائی ترسایان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گیاه خشک، نباتیست که برروی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و بحد ثمنش نرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشیش
تصویر جشیش
بلغور، آرد نرم بلغور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشیش
تصویر رشیش
فرتوف (مسلسل دستی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشیش
تصویر دشیش
گندم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیش
تصویر شکیش
جوالی از بوریا سازند
فرهنگ لغت هوشیار