- کشم (دخترانه)
- نام دختر فرهاد پادشاه اشکانی
معنی کشم - جستجوی لغت در جدول جو
- کشم
- یوز پلنگ بینی بریده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مویز، انگور خشکیده، انگور سیاه خشک شده، سکج، سیج، زبیب، هولک
انگور خشک کرده، مویز
ب یسپر، دماغ بریده، نارسا
کسی که در خلقتش نقصی وجود داشته باشد
جدال، نزاع
زمین های پیرامون ده که در آن ها زراعت کنند، آیش یا گردش زراعتی که هر سال محصول دیگری غیر از محصول سال قبل بکارند
از مردم کشمیر، برای مثال به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند / سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی (حافظ - ۸۷۸) ، تهیه شده در کشمیر مثلاً شال کشمیری
منسوب به کشمیر. از مردم کشمیر اهل کشمیر: (بشعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی)، (حافظ)، ساخته کشمیر: شال کشمیری
گیاهی است از تیره پامچال ها که در طب بعنوان مدر اندامها آنرا مصرف میکنند اندر و صاقس اندر و طالیس ملاح کشملخ بوگور تلان کلنج
گیاهی است از تیره پامچال ها که در طب بعنوان مدر اندامها آنرا مصرف میکنند اندر و صاقس اندر و طالیس ملاح کشملخ بوگور تلان کلنج
جدال، تعارض، گیرودار
زمین زراعت شده: (از حبوبات در همه کشمان نیست چندانکه در کشند بفخ)، (نزاری قهستانی)
نزاع، دعوا، ستیزه
یافتن، یافته، پی برد، نویابی
بینی دراز، خودبین، مهتر بزرگ تیره مرد بلندبینی، مرد خودپسند خود بین. گیاهی است از تیره چلیپائیان
سوگوار وملول بودن
آتراکسیون، میل، جاذبه، جذب
نوشتن، نگاشتن، مهرکردن انبار، نشان نشانه
سنگینی، رنج، فربهی سینه، جمع جشم، فربهان
آن جز از بدن انسان و حیوان را گویند که بر بالای آن ابرو جا گرفته و آلت دیدنست
صاحب حیای بسیار خدمتکاران، لشکر، خدمتکار، پس روان، ملتزمین رکاب خدمتکاران، لشکر، خدمتکار، پس روان، ملتزمین رکاب
غضب، غیظ، قهر
موهائی که بر تن حیوانات چون شتر وگوسفند و بز روید
پارسی تازی گشته شاماخ گونه ای چاش (غله) دانه ای کوچک واقع در مرحله شش سادس باب ششم نفر ششم
بطن و آن جز از بدن که روده ها در آن واقع شده اند
ملول، افسرده، سوگوار
بخار، برای مثال دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون / ز وشم دهانش جهان تیره گون (فردوسی - مجمع الفرس - وشم)
خال، خالی که با نیل و سوزن روی پوست بدن ایجاد می کنند، خال کوبی، خالکوبی، کبودی
خال، خالی که با نیل و سوزن روی پوست بدن ایجاد می کنند، خال کوبی، خالکوبی، کبودی
عصبانیت، غضب، برآشفتگی
گیاهی کوهی شبیه انجدان، با برگ های بریده و گل های زرد که تخم و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، زیرۀ کوهی
جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش